عرر

معنی کلمه عرر در لغت نامه دهخدا

عرر. [ ع َ رَ ] ( ع اِ ) گر. ( منتهی الارب ). جرب. ( اقرب الموارد ). خارش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || به یونانی اسم قنطوریون است. ( تحفه حکیم مؤمن ).
عرر. [ ع َ رَ ] ( ع اِمص ) خردی کوهان شتر و بقولی کمی یا رفتگی آن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). کوچکی کوهان شتر. خردی و رفتگی کوهان. ( ازناظم الاطباء ). || ( مص ) مبتلی گردیدن به جرب. || خردکوهان گردیدن. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه عرر در فرهنگ فارسی

خردی کوهان شتر و بقولی کمی یا رفتگی آن کوچکی کوهان شتر خردی و رفتگی کوهان

معنی کلمه عرر در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲(بار)

جملاتی از کاربرد کلمه عرر

و جناب حاجى در فريده چهارم از عرر فرائد در فلكيات فرمود: (ان الفلك الا طلسو (ان شئت قلت ان الارض بحركتها الانتقاليه ) به مقدار مايقول احد لفظ (واحد) بالسكون بلا تنوين يقطع 5196 ميلا و هو 732 فرسخا وقال فى ذلك نظاما يقطع حيث لفظ (واحد) قيلا / من سطح ثان هغ قصو ميلا)