عثمی

معنی کلمه عثمی در لغت نامه دهخدا

عثمی. [ ع َ می ی ] ( اِخ ) ابوالحسن مفضل بن عمیربن عثم بن منتجعبن عمیربن منتجعبن صخربن هندبن ریاح بن عبیدبن عوف بن حرام العثمی. مروزی است. از شاذان بن فیاض و حفص بن عمرالحوض و علی بن حجر و جز آنها روایت کند و از وی عبدالرحمن بن فتح السراج و جز آنان روایت کند. وی به سال 275 هَ. ق. به شاش درگذشت. ( از اللباب ج 2 ص 122 ).
عثمی. [ ع ُ می ی ] ( اِخ ) عبدالعزیزبن بدربن زیدبن معاویةبن حسام بن اسعدبن ودیعةبن مبذول بن عدی بن عثم بن الربیعة العثمی منسوب به عثم بن ربیعةبن رشدبن قیس بن جهنیه. بطنی از جهنیةبن زید است. وی از وافدین بر پیغمبر است نام او عبدالعزی بوده رسول ( ص ) آن را تغییر داد. ( از اللباب ج 2 ص 123 ).

جملاتی از کاربرد کلمه عثمی

گملین در شهر توبینگن در خانواده‌ای شهره به طبیعت‌گرایی به دنیا آمد. پدرش یوهان کنراد گملین، داروساز و جراح بود. عموی او یوهان گئورگ گملین بود که عموی یوهان فردریش گملین (ناشر طبیعت‌گرای کتاب سامانهٔ طبیعت نوشتهٔ کارولوس لینه) بود. ساموئل مدرک پزشکی خود را در سن ۱۸ سالگی (۱۷۶۳م) از دانشگاه لیدن دریافت کرد. زمانی که گملین در جمهوری هلند زندگی می‌کرد، علاقه شدیدی به جلبک‌های دریایی پیدا کرد. وی در سال ۱۷۶۶م. به عنوان استاد گیاه‌شناسی در دانشگاه سنت پترزبورگ منصوب شد. یک سال بعد او به مأموریتی برای مطالعه تاریخ طبیعی امپراتوری روسیه اعزام شد. او رودخانه‌های دون و ولگا و سواحل غربی و شرقی دریای خزر را کاوش کرد. او در حین سفر به قفقاز توسط عثمی‌خان خایتاکس گروگان گرفته شد و بر اثر بدرفتاری در اسارت، در احمدکنت داغستان درگذشت. او در هنگام فوت تنها ۳۰ سال داشت. مرگ او منجر به یک لشکرکشی تنبیهی روسیه شد، و در نتیجه برای مدت کوتاهی دربند قفقاز را فتح کرد.