طیالسی

معنی کلمه طیالسی در لغت نامه دهخدا

طیالسی. [ طَ ل ِ سی ی ] ( ص نسبی ) سمعانی در انساب آورده است : این نسبت به طیالسه است و آن جامه ای است که بالای عمامه باشد. ( از انساب سمعانی ).
طیالسی. [ طَ ل ِ سی ی ] ( اِخ ) ابوداود سلیمان بن داودبن الجارود الطیالسی. اصل وی از فارس بود ولی در بصره اقامت گزید.پدر وی از موالی قریش و مادر وی نیز بنده ای بود بنی نصربن معویه را. وی از شعبه و ثوری و هشام و ستوائی و همام بن یحیی و زیادبن یزید و ابوعوانه و غیر آنان و نیز از اهل عراق روایت کرده. او را مسندی است که از صحابه گرد آورده است. ولادتش بسال 133 و وفات وی بسال 203 هَ. ق. در ماه ربیعالاول بوده است. ( سمعانی ).

جملاتی از کاربرد کلمه طیالسی

علیرغم عنوان مسند، آن را راوی به روش مسندهای دیگر مانند طیالسی یا ابن حنبل ترتیب نمی‌دهد. بر حسب موضوع به روش کتاب سنن مانند سنن ابن ماجه تنظیم شده‌است.
برخی شاگردان وی عبارتند از: ابوداود طیالسی، عبید بن معاذ، حنّان بن سدیر، عبدالله بن سنان و مالک بن عطیّه.