طرطوسی. [ طَ رَ / طَ ] ( ص نسبی ) منسوب به شهر طرطوس. ( سمعانی ). طرطوسی. [ طَ رَ / طَ ] ( اِخ ) ابوالحسن طرطوسی از مشایخ بوده است. رجوع به تاریخ گزیده ص 795 شود. طرطوسی. [ طَ رَ / طَ] ( اِخ ) ابوطاهربن حسین بن علی بن موسی ، مؤلف کتابی در ترجمه احوال ابومسلم خراسانی بنام «ابومسلم نامه »که از میان رفته و صاحب تجارب الامم چند بار از آن نقل کرده. رجوع به ابومسلم خراسانی صاحب الدعوة شود. طرطوسی. [ طَ رَ / طَ ] ( اِخ ) رجوع به خلف بن افلح بن قاسم شود. ( روضات الجنات ص 79 ).
معنی کلمه طرطوسی در فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به شهر طرطوس از مردم طرطوس . ابوطاهر ابن حسین ابن علی ابن موسی مولف کتابی در ترجمه احوال ابو مسلم خراسانی بنام [ ابومسلم نامه ] که از میان رفته و صاحب تجارب الامم چند بار از آن نقل کرده .
جملاتی از کاربرد کلمه طرطوسی
سعید نفیسی در کتاب تاریخ نظم و نثر در ایران ابتدا او را طرسوسی و ظاهراً از نویسندگان خاک عثمانی در قرن نهم شمرده؛ بعداً نتیجه گرفته که او طوسی بوده و او را بهغلط طرطوسی نوشتهاند و در نیمهٔ دوم قرن پنجم میزیسته است.
و از معروف کرخی به دست سری سقطی و از او به دست جنید بغدادی و از او به دست ابوبکر شبلی و از او به دست عبدالواحد یمانی و از او به دست ابوفرج طرطوسی و از او به دست علی هکاری و از او به دست ابوسعید مخزومی و از او به دست عبد القادر گیلانی (۴۷۱–۵۶۱ق) و از او به دست عبدالرزاق و از او به دست داوود ثانی و از او به دست محمد غریبالله و از او به دست عبد الفتاح سیاح و از او به دست محمد قاسم و از او به دست محمد صادق و از او به دست حسین بصرایی، و از او به دست احمد احسایی، و از او به دست اسماعیل ولیانی و از او به دست محی الدین کرکوک و از او به دست عبدالصمد گله زرده، و از او به دست حسین قازان قایه و از او به دست عبدالقادر قازانقایه و از او به دست عبدالکریم شاهکسنزان(۱۸۱۹–۱۸۹۹م) و از او به دست عبدالقادر کسنزان (۱۸۶۴–۱۹۱۹م) و از او به دست حسین کسنزان (۱۸۸۲–۱۹۳۸م) و از او به دست عبدالکریم کسنزان (۱۹۱۵–۱۹۷۸م) و از او به دست سید محمد کسنزانی(۱۹۳۸-۲۰۲۰ م).