معنی کلمه طاهریه در لغت نامه دهخدا
طاهریة. [ هَِ ری ی َ ] ( اِخ ) دولت طاهریة در خراسان که از سال دویست و پنج تا دویست و پنجاه ونه فرمانروائی کردند، مؤسس آن طاهربن الحسین الخزاعی ملقب بذی الیمینین بوده ، این دولتی فارسی و ایرانی بشمار میرفته. ( تاریخ تمدن اسلامی جرجی زیدان جزء 4 ص 173 ). رجوع به «آل طاهر»، طاهریان و بنی طاهر شود.
طاهریة. [ هَِ ری ی َ ] ( اِخ ) ناحیه ای است در بالای جیحون که بعد از آمل واقع شده است و عمل خوارزم از آنجا شروع میشود. یاقوت گوید: گمان میبرم که منسوب به طاهربن الحسین باشد. ( معجم البلدان ).
طاهریة.[ هَِ ری ی َ ] ( اِخ ) دیهی است نزدیک بغداد که هنگام افزونی آب دجله در هر سال آب بسیاری در آنجا جمع شود. و ماهی معروف به «بنی » در آن آب گرد آید و سلطان آن ماهی را به مالی وافر اجاره دهد. و این ماهی را بر سایر ماهیها برتری و رجحان است. ( معجم البلدان ).
طاهریه. [ هَِ ری ی َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 42هزارگزی جنوب باختری اهواز و 14هزارگزی راه آهن اهواز به خرمشهر.دشت و گرمسیری است با 210 تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. بین طاهریه و شیخ محمد زیارتگاهی به نام قبر شیخ محمد وجود دارد. ساکنین از طایفه قزلی هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).