صنهاجی

معنی کلمه صنهاجی در لغت نامه دهخدا

صنهاجی. [ ص ُ ] ( ص نسبی ) نسبت است به صنهاجة که قبیله ای است از حمیر. ( الانساب سمعانی ).
صنهاجی. [ ص ُ ] ( اِخ ) بادیس بن منصوربن بلکین بن زیری صنهاجی حمیری. صاحب افریقا از ملوک صنهاجیه تونس است. وی بسال 374 هَ. ق. متولد شد و بسال 386 پس از مرگ پدر ولایت یافت و در سردانیه اقامت جست و فرمان القائم بامر اﷲ فاطمی بدو رسید و در روزگار او خویشان وی فتنه ها بپا کردند، لیکن او بر آنان دست یافت و بسال 406 هَ. ق. به فجاءة درگذشت. ( الاعلام زرکلی ص 137 ).
صنهاجی. [ ص ُ ] ( اِخ ) تمیم بن معزبن بادیس صنهاجی از پادشاهان صنهاجیه افریقا است ، وی بسال 422 هَ. ق. در منصوریه ( افریقا ) تولد یافت و بسال 445 از جانب پدر به ولایت مهدیه رسید و بسال 454 پس از مرگ پدر ولایت یافت. تمیم فتنه های برخاسته را بنشاند و شهرهائی را که از پدرش گرفته بودند بازستد. وی به ادب عنایتی داشت و شعر نیکو می گفت و مدت 46 سال و ده ماه پادشاهی کرد و بسال 501 هَ. ق. درگذشت. ( الاعلام زرکلی ص 166 ).

معنی کلمه صنهاجی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] صنهاجی (ابهام زدایی). صنهاجی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • ابوبکر بن علی صنهاجی بیذق، نویسنده خاطراتی درباره نخستین دوره های تاریخ موحّدون• محمد بن سعید صنهاجی بوصیری، شاعر و صوفی نامبردار مصری در سده هفتم
...

جملاتی از کاربرد کلمه صنهاجی

ابوبکر صنهاجی، یکی از مریدان و خدمتگزار ابن تومرت بلافاصله پس از گزارش نهمین جنگ موحدون علیه مرابطون، به موضوع تمییز می‌پردازد و می‌نویسد که:
در زمان حمله عرب، صنهاجیان تازه راه گذر از صحرا و رسیدن به سرزمین سیاهان را پیدا کرده‌بودند. صنهاجه سفرهای صحراگذر خود را از وادی درعه آغاز کردند. آن‌ها سنگ نمک صحرای مرکزی را در کناره‌های رود سنگال با گرد طلا مبادله می‌کردند.