صفات اصلی

معنی کلمه صفات اصلی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] صفات اصلی، صفات ذاتی دارای اضداد در حروف؛ در علم تجوید است.
بحث صفات اصلی مربوط به علم تجوید است. صفات اصلی یا صفات متضاد حروف، صفاتی هستند که ضدی دارند.
اقسام صفات اصلی
این صفات به دو دسته پنج تایی تقسیم می شوند که پنج تای آن ها متضاد با پنج تای دیگر است. پس هر حرف می تواند پنج صفت اصلی یا ذاتی داشته باشد و اجتماع دو صفت متضاد در یک حرف ممکن نیست. این صفات لازمه حرفند و در هیچ شرایطی از آن جدا نمی شوند و عبارتند از:۱. شدت در مقابل رخوت؛۲. استعلا در مقابل استفال؛۳. اصمات در مقابل اذلاق؛۴. جهر در مقابل همس؛۵. اطباق در مقابل انفتاح.توضیحات هر کدام از این صفات در مدخل مربوط آمده است.

جملاتی از کاربرد کلمه صفات اصلی

مقیاس تانر (به انگلیسی: Tanner scale) که با مراحل تانر یا رتبه بلوغ جنسی نیز شناخته‌می‌شود، یک مقیاس رشد فیزیکی در کودکان، نوجوانان و بزرگسالان است. این مقیاس اندازه‌های فیزیکی رشد را برپایه صفات اصلی و ثانویه جنسی تعیین می‌کند. مانند اندازه سینه، اندام جنسی، حجم بیضه‌ها و موی زائد. این مقیاس نخستین‌بار در دهه ۱۹۴۰–۱۹۶۰ توسط جیمز تانر، پزشک متخصص اطفال اهل بریتانیا، تعریف‌شد.
در قرآن سوره‌ای به نام یوسف وجود دارد. نام یوسف ۲۷ بار در قرآن ذکر شده که تمام آن‌ها، غیر از دو مورد، در این سوره است. سوره یوسف روایت سرگذشت او و بلندترین روایت داستانی قرآن است؛ این داستان، برخلاف سایر قصه‌های قرآنی، روایتی طولانی و پیوسته‌است و قرآن خود آن را «احسن القصص» (بهترینِ داستان‌ها) توصیف کرده‌است. قرآن بر صفات اصلی یوسف مثل دانایی، معتمد بودن و راستی تمرکز دارد و بر خلاف کتاب مقدس، او و پدرش یعقوب را از خطا مبری می‌داند. به گفته دانشنامه اسلام، جهان‌بینی‌ها، دوره‌ها و فرهنگ‌های متفاوت باعث چنین تفاوت‌هایی در دو روایت شده‌است. روایت کتاب مقدس، داستانی قهرمانانه است اما هدف داستان قرآن، ارائه قصه‌ای پندآموز است که در آن اعمال خوب و بد شخصیت‌های قصه به روشنی مشخص است. در واقع می‌توان گفت داستان قرآنی ماهیتی مشابه روایات متاخر این داستان نزد مسیحیان و یهودیان دارد.
روش بو علی، در بحث و تحقیق دربارهٔ موسیقی، نشان می‌دهد که عقیده‌های متقدمین یونانی خود؛ یعنی پیروان مکتب‌های فیثاغورث، افلاطون و بطلمیوس را پیروی ننموده و به خصوص در مورد جستجوی رابطه‌ای بین اوضاع و احوال آسمان و خواص روح و ابعاد موسیقی، عقیده‌های آنان را صحیح ندانسته و فلسفه آن‌ها را مندرس شمرده است و معتقد است که آنان، صفات اصلی و کیفیات اتفاقی اشیاء را به جای هم گرفته‌اند و در شناختن حقایق اشیاء راه صحیح نپیموده‌اند؛ آن جا که در مقدمه، می‌گوید: هم چنین از جستجوی رابطه‌ای بین احوال آسمان و خواص روح و ابعاد موسیقی، خودداری می‌کنیم تا از روش کسانی که از حقیقت هر علم آگاهی ندارند، پیروی نکرده باشیم، چه اینان وارث فلسفه‌ای مندرس می‌باشند؛ صفات اصلی و کیفیات اتفاقی اشیاء را به جای هم می‌گیرند و خلاصه کنندگان نیز از آن‌ها تقلید کرده‌اند، ولی اشخاصی که فلسفه حقیقی را فهمیده و مشخصات صحیح اشیاء را درک کرده‌اند، اشتباهاتی را که در اثر تقلید رخ می‌دهد، تصحیح نموده و غلط‌هایی را که زیبایی‌های افکار کهنه را می‌پوشاند، پاک کرده‌اند؛ اینان سزاوار تحسینند.