صدرالدین قونوی

معنی کلمه صدرالدین قونوی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] محمد بن اسحق بن محمد بن یوسف بن علی ملقب به صدرالدین و مکنی به ابوالمعالی و مشهور به قونوی در سال ۶۰۵ یا ۶۰۶ یا ۶۰۷ ه. ق در قونیه به دنیا آمد. یکی از دانشمندان بزرگ علم فلسفه و عرفان می باشد.
قونیه شهری است در مملکت روم و دویست و شصت سال پایتخت سلجوقیان بوده است و آنها دانشمندان هر دیار از حکما و علما و عرفا را بسیار رعایت می نمودند، چنانکه در زمان سلطان علاء الدین کیقباد، مشایخی در آن دیار بوده اند که شیخ بهاء الدین ولد و مولانا جلال الدین محمد و شیخ حسام الدین چلبی و شیخ شمس الدین تبریزی و شیخ صلاح الدین زرکوب و شیخ شهاب الدین سهروردی و شیخ نجم الدین رازی و شیخ محیی الدین عربی و شیخ صدر الدین محمد و شیخ سراج الدین قیصری و شیخ فخر الدین عراقی و شیخ مؤیدالدین جندی و شیخ شرف الدین قونوی و امثالهم (قدس الله اسرارهم) از آن جمله اند و قبر اکثر ایشان در آن دیار است. لاجرم شهر قونیه را دارالمعرفه و دارالارشاد و دارالموحدین نامیده اند و گویند قبر افلاطون نیز در آن دیار است. و در سال ۶۷۲ یا ۶۷۳ ه. ق در همان دیار درگذشت و در مقابل مسجدی که در همان شهر به نام او ساخته شده بود دفن گردید.
وصیتنامه
او به یارانش وصیت کرده بود تا آنانی که در زمان وفاتش حضور دارند هر یک هفتاد هزار مرتبه ذکر لااله الا الله بگویند و او را به موجب آنچه در کتب حدیث وارد شده غسل دهند نه آنچه در کتاب های فقهی گفته شده است و از آنان خواست تا او را در لباس شیخ محیی الدین و در لنگی سفید کفن کنند و در گورش سجاده شیخ اوحد الدین کرمانی را پهن نمایند و بخشی از اموالش را صدقه دهند و تالیفاتش را برای عفیف الدین تلمسانی بفرستند و از آنان خواست تا بعد از او در مجملات علوم و معارف ذوقی غور نکنند و به صریح و منصوص آن اکتفا کنند چه آن معارف در کلام خودش باشد یا در کلام محیی الدین، «فلا یقبلوا کلاما من ذوق احد، اللهم الا من ادرک منهم الامام محمد المهدی «علیه السلام» فلیبلغه سلامی و لیاخذ عنه ما یخبره به من المعارف لا غیر».از وصیت نامه او چنین استنباط می شود که او جز یک دختر به نام سکینه فرزند دیگری نداشته است.
پدر صدرالدین
پدرش از اشراف و ثروتمندان بود و بعد از فوت او مادرش با محیی الدین ازدواج نمود و این امر رابطه او را با محیی الدین استحکام بخشید. ویلیام چیتیک در مقدمه خود بر نقد النصوص جامی در مورد پدر صدر الدین می گوید:«مجد الدین اسحاق از اهالی ملالیه و ظاهرا از مشایخ صوفیه بوده است،ابن بی بی در تاریخ خود حکایت می کند که سلطان غیاث الدین کیخسرو بن قلیچ ارسلان پس از فوت پدرش قونیه را به تصرف خود درآورد و شیخ مجد الدین اسحاق را که در وقت غیبت و غربت سلطان، از ممالک روم به دیار شام منتقل کرده بود، دعوت کرد که دوباره به قونیه بیاید. ابن بی بی از مجد الدین اسحاق با القاب شیخ ربانی، قدوة الطوائف، اسوة العباد، شرف الاوتاد و شیخ عالم پیشوای آفاق یاد می کند. مجد الدین در زمان حج در مکه با ابن عربی آشنا شد و همراه او به آناتولی بازگشت».
شخصیت علمی و عرفانی
...

جملاتی از کاربرد کلمه صدرالدین قونوی

صدر قونوی همزمان با مولوی، در قونیه مدرسه و خانقاه داشت. او در آغاز کار معارض و منکر مولوی بود اما به میانجی سراج‌الدین محمود ارموی، یکی از شاگردان ش، در حلقهٔ ارادتمندان مولوی درآمد و به ملاقات و تبادل نظر با مولوی پرداخت، تا جایی که در حق او گفته‌است: «اگر بایزید و جنید در این عهد بودندی، غاشیهٔ این مرد مردانه برگرفتندی و منت بر جان خود نهادندی. خوانسالار فقر محمدی اوست و ما به طفیل وی ذوق می‌کنیم». این ارتباط دو جانبه بوده‌است و مولوی نیز احترام فراوانی برای صدرالدین قونوی قائل بوده‌است به گونه‌ای که در زمان حیات خود در نماز جماعت به صدرالدین قونوی اقتدا می‌کرده‌است و در زمان نزدیک شدن موت خود به مریدانش وصیت کرده که نماز میت ش به صدرالدین قونوی سپرده شود.
عراقی در دیباچه کتاب تصریح می‌کند که لمعات را بر سنن سوانح شیخ احمد غزالی نوشته‌است. وقتی لمعات به اتمام رسید و شیخ (عراقی) آن را به صدرالدین قونوی عرضه کرد، صدرالدین آن را بوسید و بر دیده نهاد و فرمود: «فخرالدین سِرّ سخن مردان آشکار کردی و لمعات به حقیقت لبّ فصوص است.»
وی و خواجه نصیرالدین طوسی دارای مکاتباتی در باب مسایل عرفانی بودند که به مفاوضات (در مباحث وجود و ماهیت) معروف است. خواجه نصیر در جوابیه‌اش، به صدرالدین قونوی لقب صدرالمله و الدین لسان الحقیقه برهان الطریقه ملک الحکما و العلما فی الرضین خطاب کرده و او را افضل و اکمل جهان می‌نامد و خود را مرید صادق و مستفید عاشق وی خوانده‌است.
لَمعات که مهم‌ترین اثر منثور عَراقی است در زمان صحبت صدرالدین قونوی و تحت تأثیر آثار ابن عربی نوشته شده‌است. این کتاب یک دیباچه، یک مقدمه و ۲۸ لمعه دارد و موضوع اصلی آن عشق است که عراقی به پیروی از سوانح احمد غزالی و با توجه به آراء ابن عربی ابعاد مختلف آن را تبیین کرده‌است.
ابراهیمی دینانی می‌نویسد: ابن عربی از طریق صدرالدین قونوی در ایران شناخته شد. شاید اگر قونوی نبود ابن عربی اینقدر در ایران شناخته شده نبود. چون قونوی زبان فارسی می‌دانسته و بعضی از آثارش به زبان فارسی است. او کتاب‌های ابن عربی را تدریس می‌کرده‌است مثل فصوص الحکم. بیشتر شاگردانش در آن موقع در قونیه بودند و ایرانی هم بودند.
فخرالدین عراقی، قطب‌الدین شیرازی، مویدالدین جندی، شمس‌الدین ایکی، عفیف‌الدین تلسمانی و سعدالدین فرغانی از شاگردان و پیروان صاحب‌نام صدرالدین قونوی اند.