شیلمه

معنی کلمه شیلمه در لغت نامه دهخدا

شیلمه. [ ش َل َ م َ ] ( اِخ ) محمدبن حسن کاتب ملقب به شیلمه. در اول او با علوی بصری بود سپس به بغداد آمد و امان گرفت و باز با بعضی خوارج به سعایت و فتنه پرداخت و معتضد خلیفه او را بر عمود خیمه بر دار کرد و زنده بسوخت. کتاب اخبار صاحب الزنج از اوست. ( از ابن الندیم ).

جملاتی از کاربرد کلمه شیلمه

کانی شیلمه، روستایی از توابع بخش ننور شهرستان بانه در استان کردستان ایران است.