معنی کلمه شیخ جعفر کاشف الغطاء در دانشنامه اسلامی
شیخ جعفر کاشف الغطاء در سال 1154 هـ.ق در نجف اشرف چشم به جهان گشود. و از همان اوان کودکی به تحصیل علوم دینی پرداخت. در آغاز مقدمات را نزد پدر خود آموخت و سپس از محضر بزرگانی نظیر: شیخ محمدمهدی فتونی و آقا محمدباقر وحید بهبهانی و سید مهدی بحرالعلوم کسب دانش کرد و به مرتبت والایی از علم و عمل نائل آمد. کتاب معروف او در فقه به نام کشف الغطا است در نجف می زیسته و شاگردان بسیاری تربیت کرده است. سید جواد صاحب مفتاح الکرامه و شیخ محمدحسن صاحب جواهرالکلام از جمله شاگردان اویند. او چهار پسر داشته که هر چهار تن از فقها بوده اند. کاشف الغطاء معاصر فتحعلی شاه است و در مقدمه کشف الغطاء او را مدح کرده است .کاشف الغطا در فقه نظریات دقیق و عمیقی داشته و از او به عظمت یاد می شود.
مرحوم استاد میرزا حسین نوری، صاحب مستدرک الوسائل این چنین کاشف الغطاء را ستایش می کند: بزرگ بزرگان، شمشیر بران اسلام، استاد پژوهش و تحقیق، آیت عجیب خداوند که عقل ها از درک آن قاصرند و زبان ها لال، اگر به علم و دانش او بنگری، کتاب کشف الغطایش که در هنگام سفر نوشته است تو را از امری سترگ باخبر می سازد و از مقامی والا در مراتب علوم دینی او، چه اصول باشد و چه فروع آگاه می کند».
از استاد اعظم شیخ مرتضی انصاری نقل شده است که فرمود: «اگر کسی آن قواعد و اصولی را که شیخ جعفر در کتاب کشف الغطایش جا داده است، بداند. نزد من مجتهد خواهد بود».
کاشف الغطاء دارای اخلاق الهی بود. وارسته، فروتن، سخاوتمند، غیور، متواضع، مجاهد و با مستمندان از هر راهی که می توانست برای فقرا پول جمع آوری می کرد و بر آنان انفاق می نمود، حتی نوشته اند که گاهی خود به پول جمع کردن می پرداخت و در عبای خود پول جمع آوری و در همان مجلس بر فقرا و بیچارگان تقسیم می نمود.
در دل شب، برای عبادت و راز و نیاز بیدار می شد و تا سپیده دم، در حال تضرع و گریه و زاری بود و صبحگاهان برای درس و بحث و برای مقابله با دشمنان دین و مذهب، همانند شیر در این میدان های خطرناک وارد می شد و همواره پیروز و سربلند بود. شب که فرامی رسید، هنگام خوابیدن به محاسبه نفس خویش می پرداخت و گاهی خطاب به خویشتن می گفت: در کوچکی تو را جعیفر (جعفر کوچولو) می گفتند، سپس جعفر شدی و پس از آن شیخ جعفر و سپس شیخ الاسلام، پس تا کی خدا را معصیت می کنی و این نعمت را سپاس نمی گویی؟
همیشه مردم را به خواندن نماز جماعت سفارش می کرد و بر این امر اهمیت فراوان قائل بود غالباً در مسجدی که می رفت، نماز ظهر را با مردم می خواند، سپس برای نماز عصر، یکی از مؤمنین را که عدالتش ثابت بود به عنوان امام جماعت برمی گزید و خود نیز به او اقتدا می کرد.
میرزای نوری در مستدرک می نویسد: سید مرتضی نجفی که مرد عادل و باتقوی و فرد مورد اعتمادی است و در اوایل عمرش شیخ جعفر را درک کرده بود، به من گفت: روزی شیخ جعفر برای نماز ظهر تاخیر کرد و به مسجد نیامد مردم که از آمدن شیخ ناامید شدند، شروع کردند نماز را فرادی خواندند، چیزی نگذشته بود که شیخ وارد مسجد شد و با ناراحتی مردم را سرزنش کرد که چرا نماز را فرادی می خوانید؟ مگر یک نفر عادل بین شما نیست که به او اقتدا کنید؟