شیاب

معنی کلمه شیاب در لغت نامه دهخدا

شیاب. ( ع اِ ) ( از «ش وب » ) آبی که بچیزی آمیخته شود. ( منتهی الارب ). آب آمیخته با چیزی. ( از ناظم الاطباء ). آنچه با چیزی مخلوط گردد. ( از اقرب الموارد ).
شیاب. ( ع مص ) ( از «ش وب » ) آمیختن. ( منتهی الارب ). مخلوط کردن چیزی. ( از اقرب الموارد ). شوب. آمیختن چیزی بچیزی. ( یادداشت مؤلف ). اختلاط. ( ناظم الاطباء ).
شیاب. [ ش َی ْ یا ] ( اِخ ) عبداﷲبن شیاب. صحابی است. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه شیاب در فرهنگ عمید

آمیختن، آمیخته کردن، مخلوط ساختن، آمیختگی.

معنی کلمه شیاب در فرهنگ فارسی

آمیختن اختلاط

جملاتی از کاربرد کلمه شیاب

هادی ساعی در ۱۴ آبان ۱۳۸۷ خداحافظی خود را از دنیای قهرمانی اعلام کرد و در ۱۸ آبان ۱۳۸۷ پس از انجام یک مسابقهٔ نمادین با امید غلام‌زاده در خانهٔ تکواندو چهار گوشهٔ شیاب چانگ را بوسید و به‌طور رسمی از رقابت‌های تکواندو کنار رفت.