شکار گشتن. [ ش ِ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) شکار گردیدن. شکار شدن. ( یادداشت مؤلف ) : شکار یکی گشتی ازبهر آنک مگر دیگری را بگیری شکار.ناصرخسرو.و رجوع به شکار شدن و شکار گردیدن شود.
معنی کلمه شکار گشتن در فرهنگ فارسی
شکار گردیدن شکار شدن
جملاتی از کاربرد کلمه شکار گشتن
کلالام مکانهائی شناخته بودند که ماهیهای خاص در زمان مناسب سال تولید میشدند، و با ابزارها و مهارتهای مخصوص به خودشان برای صید موفق آمیز بهکار میگرفتند. آنها در تمام طول سال با استفاده از ابزارها و تکنیکهای مختلف مخصوص به نوع ماهی، مکانِ یافت ماهی، و فصل ماهیگیری در آبها، و در خشکی قادر بودند نیازهای خود را برآورده کنند. مردم کلالام به استفاده از تله، به دنبال شکار گشتن، تور آبشش، نیزه، چنگک، تور ماهیگیری غوطه ور، و گودالهای حفر شده در ساحل معروف بودند.