شویله

معنی کلمه شویله در لغت نامه دهخدا

( شویلة ) شویلة. [ ] ( ع اِ ) برنجاسف. شویلی. ( مفردات داودضریر انطاکی ص 225 ). رجوع به شویلا و برنجاسف شود.
شویلة. [ ش ُ وَ ل َ ] ( ع اِ مصغر )مصغر شولة. ( از معجم البلدان ). رجوع به شولة شود.
شویلة. [ ش ُ وَ ل َ ] ( اِخ ) موضعی است. ( منتهی الارب ). جایگاهی است. ( از معجم البلدان ).

جملاتی از کاربرد کلمه شویله

حمدالله مستوفی نویسنده و پژوهشگر خوش‌نام قرن هشتم هجری در کتاب معتبر تاریخ گزیده دربارهٔ پسران خورشید چنین نوشته‌است: «... از جنگروی محمد و کرامی پسران خورشید بخدمت شویله رفتند و مرتب یافتند و ایشان را فرزندان معتبر خواستند از جمله شجاع الدین خورشید بن ابوبکر بن محمد…».