شهفور. [ ش َ ] ( معرب ، اِ ) معرب شاهپور. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِخ ) نامی از نامهای اسلامی از جمله ابوالمظفر شهفوربن طاهر اسفراینی. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به محمد اسفراینی و ابوالمظفر... و طاهربن محمد اسفراینی و تاریخ سیستان ص 259، 258 شود. - شهفور آزادمرد؛ کمک و یاوراحمدبن موسی که نماینده عمرو بود در کارهای جنگ و نماز خراج به سیستان. ( از تاریخ سیستان ص 247 ).
در نهایت طاهر بهدلیل اینکه نمیخواست قدرت خود را از دست بدهد، در انجام این امر کوتاهی کرد. در این بین سبکری ابتکار عمل را به دست گرفت، از فرصت استفاده کرد و برای حلوفصل مسائل اقداماتی انجام داد. در نهایت پس از این وقایع طاهر و یعقوب فردی را بهسوی عمرو فرستادند، از اینکه فدیهٔ آزادی او را نفرستادند، عذرخواهی کردند و گفتند که در تهیهٔ آن میکوشند. آنها برای توجیه کوتاهی خود، استیلای پسران شهفور و محمد بن حمدان بر حکومت و دفع آنها را بهانه کردند.
عمرو یک پسر داشت به نام محمد که بهعلت بیماری در زمان حیات پدر درگذشته بود. به همین دلیل نیز بعد از دستگیری عمرو و زندانیشدن او در بغداد، بزرگان لشکری و کشوری از جمله محمد بن شهفور، سرداران خراسان و بلال بن ازهر، از نقاط مختلف قلمروی صفاریان در بُست جمع شدند و طاهر بن محمد بن عمرو لیث را به حکومت برگزیدند.
عمرو تا هنگام مرگ برادر، مراقت از وی را بر عهده گرفت. یعقوب نیز او را به جانشینی خود برگزید و به یاران خویش توصیه نمود که از وی پیروی کنند؛ ولی با این وجود، علی برادر کوچکتر عمرو، به وی تمکین نکرد و چون عمرو به تازگی از سیستان مراجعت کرده بود و مدتها در میان لشکریان حضور نداشت، بیشتر افراد یعقوب پیرامون علی گرد آمدند. اما عمرو در اندک مدتی، توانست به یاری تدبیر و شایستگیهای شخصیاش، افراد سپاه را با خویش همدل کند و برادر خود را در قلعه بم زندانی کرد. در سال ۲۷۷ هجری قمری، توانست به کمک پسرانش، یعنی لیث و معدل، از زندان بگریزد. سپس گروهی جمع کرد و به سمت سیستان حملهور شد، اما احمد بن شهفور و ازهر بن یحیی به جنگ با او آمدند، و چون علی بن لیث توانایی مقابله با انها را نداشت علی بههمراه دو پسرش، لیث و معدل، به خراسان رفتند و نزد رافع بن هرثمه پناهنده شدند. در سال ۲۸۰ هجری بعد از مرگ علی بن لیث، پسرانش به در خدمت رافع درآمدند.