شرف الدین مظفر

معنی کلمه شرف الدین مظفر در لغت نامه دهخدا

شرف الدین مظفر. [ ش َ رَ فُدْ دی ن ِ م ُ ظَف ْ ف َ ] ( اِخ ) ابن منصوربن حاجی. از خواف خراسان. از پادشاهان آل مظفر متوفای 713 هَ. ق. اتابک یوسف شاه بن علاءالدین او را تربیت کرد و میبد و ندوشن و بخشی از قهستان یزد را بدو واگذار نمود. شرف الدین معاصر و مورد توجه غازان خان و الجایتو و امیری کاردان و لایق و نیکوکار بود. در آبادی ملک و آسایش مردم کوشید. ( از تاریخ گزیده چ لیدن صص 616-620 ). رجوع به همان صفحات و نیزص 670 همان مأخذ و حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 276 شود.

جملاتی از کاربرد کلمه شرف الدین مظفر

از جمله مساجد چهار ایوانی است که دارای سردر رفیع صحن ایوان و شبستان است این مسجد در دوران حکومت امیر مبارزالدین محمد بن شرف الدین مظفر میبدی سر سلسله آل مظفر بنا گردیده است تاریخ بنا در کتیبه سر در اصلی ۷۵۰ هجری قمری ذکر شده‌است ولی در دوره‌های بعد الحاقات و تعمیراتی در مسجد صورت گرفته‌است از جمله مرمت کاشیکاری ایوان بزرگ در زمان وکیل الملک و کاشیکاری ستون‌ها و لچکی‌های داخل مسجد و احداث شبستان شمالی در دوره اخیر را می‌توان نام برد. سر در رو به مشرق آن از شلیک توپ‌های آغا محمدخان قاجار خراب شد ولی بعدها مرمت و بازسازی شد. ارزشمندترین قسمت بنا کاشیکاری معرق محراب و سردر شرقی مسجد می‌باشد.
پدر او شرف الدین مظفر حاکم میبد بود . مبارزالدین محمد بن شرف‌الدین مظفر میبدی، در نیمهٔ جمادی‌الثانی ۷۰۰ ه‍.ق/ ۲۵ فوریهٔ ۱۳۰۱ م. در میبد یزد زاده شد. مبارزالدین پس از مرگ مظفر، در سن سیزده سالگی جانشین او گردید. اما در همین هنگام عده ای از مردم، که املاکشان به تصرف مظفر درآمده بود و تا آن زمان قدرت بازپس‌گیری آنان را نداشتند، برای استرداد املاکشان به خواجه رشید الدین فضل‌الله، که با مظفر نیز دشمنی می‌داشت، متوسل شدند و خواجه نیز املاک مظفر را مصادره و دیوانی کرد. آبش خاتون، خواهر بزرگتر مبارزالدین محمد، در ابتدا سعی کرد مقاومت نماید ولی نهایتاً محمد سیزده ساله با خواهر و پسر عمویش، ابوبکر، عازم پایتخت می‌شوند. در میان راه به عده ای از راهزنان برمی‌خورند اما محمدبا کمک خواهر و دیگر زنان کاروان، آن راهزنان را شکست داد و عده ای از آنان را به قتل رسانده و سرهایشان را با خود به دربار اولجایتو می‌برد. محمد به سبب رشادت و دلاوری اش مورد نوازش سلطان قرار گرفت. اولجایتو املاک پدرش را دوباره بازمی‌گرداند و مشاغل یساولی و حکومت میبد و راهداری راه‌های یزد را به او می‌سپارد. محمد چهارسال نزد سلطان به عنوان ملازم می‌ماند. پس از مرگ اولجایتو، او یکسال نیز در دربار جانشینش، ابوسعید بهادرخان، می‌ماند. سپس در سال ۷۰۷ ق به میبد بازمی‌گردد و به حکومت میبد و راهداری راه‌های یزد مشغول می‌شود.