معنی کلمه شرف الدوله در لغت نامه دهخدا
شرف الدوله. [ ش َ رَ فُدْ دَ ل َ ] ( اِخ ) ابوالمکارم مسلم. پنجمین از بنی عقیل که در الجزایر حکومت می کردند ( جلوس 453 - 478 هَ. ق. ). ( از یادداشت مؤلف ).
شرف الدوله. [ ش َ رَ فُدْ دَ ل َ ] ( اِخ ) ابوشجاع ارسلان خان ثانی. نهمین از امرای ایلک خانیه به ترکستان از حدود 421 - 424 هَ. ق. ( یادداشت مؤلف ).
شرف الدوله. [ ش َ رَ فُدْ دَ ل َ ] ( اِخ ) ابوعلی حسن بن بهاءالدولةبن عضدالدولةبن رکن الدولةبن بویه. بعد از پدر در بغداد در خدمت خلیفه به نیابت برادر سلطان الدوله راه امارت داشت. ترکان او را بر برادر شورانیدند تا نام او را از خطبه بیفکند و به نام خود خطبه کرد و مدت شش سال و دو ماه امارت داشت و در سال 410 هَ. ق. درگذشت. ( از تاریخ گزیده چ لیدن ص 431 ).