شرعب

معنی کلمه شرعب در لغت نامه دهخدا

شرعب. [ ش َ ع َ ] ( ع ص ) دراز. ( منتهی الارب ). دراز و طویل. ( از ناظم الاطباء ).
شرعب. [ ش َ ع َ ] ( اِخ ) از منازل معروفه اشعریان. ( تاریخ قم ص 284 ).
شرعب. [ ش َ ع َ ] ( اِخ ) شعبه ای از قبیله بنی رکب منشعب از بنی اشعر. ( تاریخ قم ص 283 ).
شرعب. [ ش َ ع َ ] ( اِخ ) در ناحیه ای است در یمن و گویند قریه ای است. ( یادداشت به خط دهخدا ).
شرعب. [ ش َ ع َ ] ( اِخ ) شرعب بن قیس بن معاویةبن جشم ، جدّی جاهلی است. ( اعلام زرکلی ).

جملاتی از کاربرد کلمه شرعب

ناحیهٔ شرعب السلام ۱۴۶٬۶۵۰ نفر جمعیت دارد.
ناحیهٔ شرعب السلام (به عربی: مدیریة شرعب السلام) یک ناحیه در یمن است که در استان تعز واقع شده‌است.
ناحیهٔ شرعب الرونه (به عربی: مدیریة شرعب الرونة) یک ناحیه در یمن است که در استان تعز واقع شده‌است.
ناحیهٔ شرعب الرونه ۱۸۶٬۹۵۵ نفر جمعیت دارد.