شراس

معنی کلمه شراس در لغت نامه دهخدا

شراس. [ ش ِ ] ( ع اِ ) سریشم کفش گران که به جواز اطباء اشراس است. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). سریشم کفشگران. ( ناظم الاطباء ).
شراس. [ ش ِ ] ( ع مص ) مشارسة و با کسی در معامله سختگیری کردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
شراس. [ ش ُ / ش َرْ را ] ( ع ص ) ارض شراس ؛ زمین درشت و سخت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه شراس در فرهنگ فارسی

ارض شراس زمین درشت و سخت

جملاتی از کاربرد کلمه شراس

واحدهاي بخاری الين نماد قدمت و خدمت به مجاوران و زائران بارگاه ملكوتي حضرت امام رضا(ع) در خراسان بزرگ به شمار مي ­روند؛ به طوری که این واحدها از سال 1345 توسط كارخانه شراس كشور اتريش نصب و در سال 1347 به بهره­ برداري رسيدند. سوخت  اين واحدها گاز طبيعي ­است و دمای آب ورودی به بويلر 205 درجه، دمای بخار ورودی به توربين 485 درجه سانتي ­گراد و فشار بخار آن 60 بار است. ظرفيت بويلر واحد الين60 تن بر ساعت، حداقل بار مجاز 20 تن بر ساعت، فشار طراحی 74 اتمسفر، و درجه حرارت سوپر هيتر، 490 درجه سانتي ­گراد است.