شد امدن

معنی کلمه شد امدن در لغت نامه دهخدا

( شدآمدن ) شدآمدن. [ ش ُ م َ دَ ] ( مص مرکب ) رفتن و بازگشتن.
- شدآمدن سخن ؛ تفصیل و شرح و بسط آن :
دهلیز فسانه چون بود تنگ
گردد سخن از شدآمدن لنگ.نظامی.

معنی کلمه شد امدن در فرهنگ فارسی

( شد آمدن ) رفتن و باز گشتن

جملاتی از کاربرد کلمه شد امدن

امدن پنجم سپتامبر وارد خلیج بنگال شد. با عاید نشدن نتیجه خاصی در این منطقه، خود را دهم سپتامبر به مسیر بین کلمبو و کلکته رساند. در این مکان موفق شد کشتی فله‌بر یونانی پونتوپوروس که برای بریتانیایی‌ها تجهیزات حمل می‌کرد، را تصاحب کند. با تعهد به پرداخت مواجه خدمه آن، این کشتی تحت امر مولر قرار گرفت. در همین مدت پنج کشتی دیگر نیز به غنیمت درآمدند. ایندوس و لوات، دو کشتی حمل نیرو به همراه دو کشتی دیگر غرق شده و یک کشتی بخار به نام کابینگا مجبور به انتقال خدمه باقی مانده از آن‌ها شد. سیزدهم سپتامبر کابینگا رها و دو کشتی بریتانیایی دیگر غرق شدند. در دهانه رود گنگ، امدن با یک کشتی تجاری نروژی برخورد نمود که پس از تفتیش آن و عدم کفش کالای نامطلوب، آزادسازی شد. نروژی‌ها به مولر اطلاع دادند که کشتی‌های جنگی دشمن در حال عملیات در منطقه هستند. همین امر موجب شد امدن سمت مناطق غربی حرکت کرد.