شالباف

معنی کلمه شالباف در لغت نامه دهخدا

شالباف. ( نف مرکب ) بافنده شال. آنکه شال بافد. جولاهه که شال بافد. ( یادداشت مؤلف ) :
نه از شال بافان این روزگارم
که کلغر ندانند باز از بریشم.نزاری قهستانی.تا بکی کبر و چند خواهی لاف
که منم شالباف سنگین باف.حکیم قاسم کرمانی ( خارستان ).ای بسا شالباف و تیغنورد
که فلک در بسیط خاک نورد.( خارستان ).

معنی کلمه شالباف در فرهنگ فارسی

بافنده شال آنکه شال بافد

جملاتی از کاربرد کلمه شالباف

در سال ۱۲۸۶ ه‍. ق. مرتضی‌قلی خان نوری به لقب پدر «وکیل‌الملک» ملقب شد و به جای حسین‌خان شهاب الملک «نظام‌الدوله» حاکم کرمان شد. وکیل‌الملک ثانی همچون پدر به دولت‌خواهی، مردم‌داری و نظم شهر پرداخت. از خدماتش به دولت تسخیر قلعه کوهک است که مامن بلوچ‌ها بود. چوب و فلک کردن شیخ احمد کرمانی به دستور او به مهاجرت شیخ‌احمد و یاران آزادیخواهش از کرمان منتهی شد. در ۱۲۹۴ ه‍. ق. به دلیل کمبود غله و گرانی نان در شهر کرمان آشوب شد و کارگران شالباف به سرکردگی علیمحمد نامی دست به غارت منازل تجار می‌زدند؛ وکیل‌الملک مایل نبود که آنان را کیفر دهد از این رو در ۱۲۹۵ ه‍. ق. استعفاء کرد و روانه طهران شد و فیروزمیرزا فرمانفرما عهده دار حکومت کرمان شد.
بیشتر ساکنان روستا، زراعت و دامداری می‌کنند و عده‌ای هم به تولید صنایع دستی و شالبافی مشغولند.
مراکز اصلی شال‌بافی در ایران شهرهای کرمان، یزد و مشهد بوده است. در زمان رونق این صنعت برخی از بازرگانان در شیراز نیز کارخانه‌های شال‌بافی برپا کردند. با این حال، همواره مرکز ترمه‌بافی کرمان بوده، و در اسناد بیشتر اشاره به شال منقش کرمانی شده است و چنین به نظر می‌رسد که در برخی دوره‌ها مواد اولیه و حتی خود شالباف‌ها را از کرمان به شهرهایی نظیر مشهد یا یزد می‌برده‌اند. از سوی دیگر در برخی از موارد بافندگان نقاط دیگر ایران ــ همچون تبریز ــ برای اشتغال در این حرفه به کرمان می‌رفتند.