سینداد

معنی کلمه سینداد در لغت نامه دهخدا

سینداد. ( اِخ ) از مرزبانان پارسی است که بر دیار عرب بر زمین کنده و حضرموت فرمان داده است. و قصرذی الشرقات ساخته اوست. شاعر گفته است :
اهل الخورنق و السدیر و بارق
و القصر ذی الشرقات من سینداد.( از مجمل التواریخ و القصص ص 179 ).

معنی کلمه سینداد در فرهنگ فارسی

از مرزبانان پارسی است که بر دیار عرب بر زمین کنده وحضر موت فرمان داده است .

معنی کلمه سینداد در فرهنگ اسم ها

اسم: سینداد (پسر) (فارسی) (تلفظ: sindad) (فارسی: سینداد) (انگلیسی: sindad)
معنی: داده سیمرغ

جملاتی از کاربرد کلمه سینداد

بعضی کتابها اشتقاق خورنق را از خوردن و خورَنگاه به معنی سالن غذاخوری گرفته‌اند. آندرآس مستشرق معروف احتمال داده که کلمه خورنق (Kawarnag) شاید از کلمه پهلوی hu-varna گرفته شده باشد که به معنی بامی (= بلخ بامی، بامیان) و زیبا آمده است. از طرفی کلمه خورنر (Xavarnar) به اعتقاد فوللرس به معنی مکان جشن، عیدگاه (=مصلی) ممکن است آمده باشد باستانی پاریزی معتقد است هم اسم سنمار و هم اسم سینداد و هم ترکیب ساختمانی قصر فریاد می‌زند که همه اینها با خورشید و نور یک سر و سرّی دارند. پس قسمت اول خورنق به جای اینکه از خوردن گرفته شده باشد، از خور و هور گرفته شده -همان که ریشه کلمه خوراسان (=خورآیان= مشرق)- است.