ست عشر

معنی کلمه ست عشر در لغت نامه دهخدا

ست عشر. [ س ِت ْ ت َ ع َ ش َ ] ( ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) ستة عشر. شانزده.

معنی کلمه ست عشر در فرهنگ فارسی

شانزده
سته عشر . شانزده

جملاتی از کاربرد کلمه ست عشر

حفظ نوامیس الهی و رعایت قوانین خلافت و پادشاهی چنان اقتضا نمود که عساکر نصرت و ظفر‌قرین به عزم قلع و قمع آن شقی خسارت‌آئین روی توجه به صوب ممالک خراسان آورند. "ستدعون الی قوم اولی بأس شدید". به مجال عیان رسانیده یوم الجمعه سادس شهر شعبان المعظم سنه ست عشر و تسعمائه (جمعه ۶ شعبان ۹۱۶) در دارالملک مرو "یوم التقی الجمعان" تحقق یافت. محاربه و مجادله تمام واقع شد و آتش حرب و قتال به نوعی التهاب و اشتعال گرفت که بهرام خون‌آشام از خوف و اضطراب رجعت اختیار کرد