معنی کلمه سالم کشمیری در لغت نامه دهخدا
زین تغافلها که ما و یار با هم کرده ایم
خویشتن را بی سبب رسوای عالم کرده ایم
بی تو در فصل بهاران خون رنگ لاله ریخت
ما بهر سویی نظر با چشم پرنم کرده ایم
هر دو یکسانیم اکنون پیش آن بیدادگر
ما و غیراز بسکه سالم غیبت هم کرده ایم.
زاحسان میشود صاحب کرم را دولت افزونتر
بلی هر چاه را آب از کشیدن بیش میگردد
مایل شدن بغیر نه نقص جمال تست
چون مهر و مه ظهور تو هر جا کمال تست.
به طریقی که سخندان بسخن دارد میل
بیش از آن است سخن هم بسخندان محتاج.( تذکره نصرآبادی بخش 3 ص 450 ).