سالخ

معنی کلمه سالخ در لغت نامه دهخدا

سالخ. [ ل ِ ] ( ع ص ، اِ )جرب شتر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || مار نر سیاه. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || اسود سالخ. نوعی مار که کشنده تر از همه انواع مار است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه سالخ در فرهنگ فارسی

جرب شتر

جملاتی از کاربرد کلمه سالخ

چه سخت و دردناك است هفتاد سالخون جگر خوردن و عالم شدن و در فنون اسلامى متخصص گرديدن ، و سرانجام هم درآتش سوختن .