سالار حج

معنی کلمه سالار حج در لغت نامه دهخدا

سالار حج. [ رِ ح َج ج ] ( اِخ ) یکی از اوتاد است و گور او در بخارااست در جانب قبله مزار امام ابوبکر فضل. گویند آن بزرگ سی و پنج حج گزارده است. ( تاریخ ملازاده ص 33 ).

معنی کلمه سالار حج در فرهنگ فارسی

یکی از اوتاد است و گوراو در بخاراست

جملاتی از کاربرد کلمه سالار حج

عبیدالله از حامیان سرسخت علی بود و در زمان خلافت او، والی یمن گردید. او که در سال‌های ۳۷ و ۳۹ هجری/۶۵۸ و ۶۶۰ میلادی از طرف علی، سالاری حج را بر عهده داشت با سالار حج گماشته شده از سوی معاویه به نام یزید بن شجره رهاوی روبرو گردید و با او درگیر شد. در سال ۴۰ هجری/۶۶۰ میلادی، بسر بن ارطاة که مردی خشن بوداز سوی معاویه به سمت یمن لشکر کشی کرد، این درحالی بود که عبیدالله درگیر مقابله با مخالفان حکومت علی در یمن بود. بسر در آنجا فجایع زیادی مرتکب شد. از جمله در حالیکه عبیدالله خانواده‌اش را به بزرگان یمن سپرده بود تا در غیبتش از آن‌ها مراقبت کنند؛ اما بسر حتی به دو فرزند خردسال عبیدالله رحم نکرده آن‌ها را سر برید. عبیدالله که به همراه سعید بن نمران معاونش بسوی کوفه رفته بود از علی درخواست کمک برای مقابله با مخالفان نمود. سپس علی با توجه به درخواست وی سپاهی گسیل داشت و به مقابله با بسر بن ارطاة پرداخت.
در زمان عثمان، مغیره پستی نداشت و در زمان علی به طائف بازگشت و ترجیح داد از آنجا دورادور جویای اخبار مسلمانان باشد. او بدون اینکه از وی دعوت شود در واقعه حکمیت به اذرح رفت. در سال ۴۰ هجری/۶۶۰ میلادی که حکومت علی از کف رفته بود و بلاد مختلف در کشمکش بودند، وی با جعل نامه‌ای از معاویه، خود را سالار حج منصوب شده از طرف وی نامید و سالاری حج را بر عهده گرفت.