سافری

معنی کلمه سافری در لغت نامه دهخدا

سافری. [ ف ِ ] ( اِخ ) نام موضعی است. ( انساب سمعانی ). رجوع به سافریه شود.
سافری. [ ف ِ ری ی ] ( ص نسبی ) منسوب است به سافری. و سمعانی گوید: آن اسم است و نسبت نیست. رجوع به ماده قبل و ماده بعد و انساب سمعانی شود.
سافری. [ ف ِ ری ی ] ( اِخ )ایوب بن اسحاق بن سافری بغدادی مکنی به ابوسلیمان نزیل رمله. از محدثان است. رجوع به انساب سمعانی شود.

معنی کلمه سافری در فرهنگ فارسی

ایوب بن اسحاق بن سافری بغدادی مکنی به ابو سلیمان نزیل رمله از محدثان است

جملاتی از کاربرد کلمه سافری

پرآوازه‌ترین موسیقی دانان دانمارکی کارل نیلسن (دانمارکی: Carl Nielsen)، بنت فابریک (دانمارکی: Bent Fabricius-Bjerre)، یورگن اینگمن (دانمارکی: Jørgen Ingmann)، سافری دوو (دانمارکی: Safri Duo)، آکوا (Aqua (musik)|Aqua) و توی باکس (Toy-Box) می‌باشند.