ربط داشتن

معنی کلمه ربط داشتن در لغت نامه دهخدا

ربطداشتن. [ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) اتصال داشتن. پیوسته بودن. ارتباط داشتن. ( ناظم الاطباء ). مربوط بودن.مرتبط بودن. رابطه داشتن. پیوستگی داشتن. || بامعنی بودن. ( ناظم الاطباء ). || دخیل بودن. دخالت داشتن. || علت و عمل داشتن. || رفاقت و آشنایی داشتن. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه ربط داشتن در فرهنگ فارسی

ربط داشتن چیزی به کسی ۱ - مربوط به او بودن آن تعلق داشتن وی بدان : [[ .... تبریزی الاصل بود و ربطی باهل صفاهان نداشت ]] ( عالم آرا ۲ . )۱۶۵۴ - حق مداخله داشتن در آن . یا ربط داشتن چیزی به چیزی قابل مقایسه نبودن آن با این بسیار برتر بودن آن از این [[ پارچه ای که امروز خریدیم ربطی به پارچه دیروز ندارد ]] .

جملاتی از کاربرد کلمه ربط داشتن

دو نفر از مسافران این هواپیما با گذرنامهٔ دو شهروند اتریشی و ایتالیایی که چند سال پیش در تایلند به سرقت رفته بوده سوار هواپیما شده بودند و در ابتدا ملیتشان مشخص نبود اما پس سه روز اعلام شد دو نفر ایرانی هستند. پلیس مالزی در روز ۱۱ مارس گفت که یکی از دو مسافری که با گذرنامهٔ سرقتی سوار هواپیما شده بودند، یک پسر ۱۹ سالهٔ اهل ایران است که می‌خواسته به آلمان مهاجرت کند و همچنین بی‌بی‌سی احتمال می‌دهد که مسافر دیگر نیز ایرانی باشد. پلیس مالزی ربط داشتن این دو مسافر به گروه‌های تروریستی را رد کرد.