رایج کردن

معنی کلمه رایج کردن در لغت نامه دهخدا

رایج کردن. [ ی ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) رواج دادن. روا کردن. روان کردن. ترویج. ( تاج المصادر بیهقی ). رایج ساختن. روایی بخشیدن. بگردش درآوردن. در گردش نهادن. رواج بخشیدن.

معنی کلمه رایج کردن در فرهنگ فارسی

رواج دادن . روا کردن . روان کردن . ترویج .

جملاتی از کاربرد کلمه رایج کردن

سیمونیدس طیف وسیعی از اشعار کُرال را با گویش ایونیایی و اشعار مرثیه‌ای در اصطلاحات دوریک نوشت. به‌طور کلی او را با ابداع نوع جدیدی از غزل‌های کُرال، به‌ویژه رایج کردن شکلی از آن، به قصیده حماسی نسبت می‌دهند. این‌ها امتداد سرودهایی بود که نسل‌های پیشین شاعران آن را فقط به خدایان و قهرمانان تقدیم کرده بودند: