راجگان

معنی کلمه راجگان در لغت نامه دهخدا

راجگان. [ ج َ ] ( اِ ) ج ِ راجه : لقب راجگان بزرگ ، مهاراجه است که گرشاسب نامه مهراج ضبط کرده. ( حاشیه تاریخ سیستان ص 5 ). رجوع به راجه شود.

جملاتی از کاربرد کلمه راجگان

به گزارش طبری، پس از قیام نفس زکیه در مدینه به سال ۱۴۵ ه.ق، عبدالله اشتر از سوی پدرش با جمعی از زیدیان به نزد عمر بن حفص صفری رفتند؛ عمر بن حفص از جانب منصور والی سند بود و به طالبیان گرایش داشت. عمر دعوت این گروه را پذیرفت و با عبدالله برای نفس زکیه بیعت کرد. او بعدها از خاندان و سران و بزرگان ولایتش نیز برای نفس زکیه بیعت گرفت. این بیعت چندان دوامی نداشت و خبر شکست و کشته شدن نفس زکیه به وی رسید و در نتیجه عبدالله اشتر را نزد یکی از ملوک سند یا راجگان فرستاد در در آن ناحیه در امان باشد. کمی بعد گروهی از زیدیان به عبدالله پیوستند و گفته‌اند که از این اقدام، تشیع در سند گسترش یافت. چون خبر عبدالله به منصور رسید، خلیفه از عمر بن حفص درخواست توضیح دادن کرد و چون عمر پاسخ درستی برای اقداماتش نداد، منصور هشام بن عمر تغلبی را به جایش گماشت. هشام نیز گرچه پس از ورود به سند از دستگیری عبدالله طفره می‌رفت و سرانجام روزی برادر هشام با عبدالله و جمعی از یارانش جنگید و همگی را به قتل رسانید. پس از اطلاع منصور از اقدامات هشام،‌ او را ستود.
چوا راجگان (به انگلیسی: Choa Rajgan) یک روستا در پاکستان است که در پنجاب واقع شده‌است.
پهمبری راجگان (به انگلیسی: Phambray Rajgan) یک روستا در پاکستان است که در پنجاب واقع شده‌است.
چکری راجگان (انگلیسی: Chakri Rajgan) یک روستا در تحصیل جهلم در پنجاب و در پاکستان است. این روستا ۵۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است.