معنی کلمه ذکوان در لغت نامه دهخدا
ذکوان. [ ] ( اِخ ) ابن عبدالقیس بن خلدَةَبن مخلدةبن عامربن زُریق خزرجی انصاری. مکنی به ابی السّبع. صحابی است و او درک غزوه بدر و احد کرد و به هر دو غزوة به شب پاسبانی رسول صلوات اﷲ علیه می کرد وی از اهل مدینة است. او قبل از هجرت به مکّه شد و بشرف مسلمانی فائز گشت و سپس با رسول اکرم صلوات اﷲ علیه به مدینه هجرت کرد و درک غزوه بدر کرد و در غزوه احد بدست ابوالحکم بن الاخنس شهادت یافت. صاحب حبیب السیر آرد: از جمله شهدای انصار ( به غزوه احد ) یکی ذکوان بن عبد قیس است و او داخل اهل بدر است و مرتبه وی در خدمت حضرت رسالت علیه السلام بجائی رسید که نوبتی فرمود هر کس دوست دارد مردی بیند که بر سبزه بهشت میخرامد به ذکوان نظر کند. و در روضةالصفا مسطور است که چون اهل اسلام متوجه احد گشتند ذکوان دختران و نسوان خود را وداع کرد. ایشان گفتند یا اباالسبع دولت دیدار کی دست خواهد داد جواب که بروز قیامت. و در آن روز [ روز احد ] چندان مجاهدت کرد که بشرف شهادت رسید و در آخر جنگ حضرت مقدس نبوی صلوات اﷲ و سلامه علیه فرمود که هیچکس از حال ذکوان خبری دارد. جناب ولایت مآب مرتضوی سلام اﷲ علیه گفت یا رسول اﷲ من دیدم که سواری در عقب او میرفت و می گفت مرا نجات مباد اگر تو نجات یابی آنگاه شمشیر بر دوش او فرود آورد و من آن سوار را تعاقب کردم و از پشت زین بزمین افکندم. چون نگاه کردم ابوالحکم بن اخنس بن شریق بود - انتهی. و رجوع به امتاع الاسماع ص 33 و 98 شود.
ذکوان. [ ذَک ْ ] ( اِخ ) السمّان ، مکنّی به ابوصالح ، مولی جویریه ، تابعی است.
ذکوان. [ ] ( اِخ ) مکنی به ابی عمرو. مولی عائشه رضی اﷲ عنها. او حاجب ام المؤمنین عائشه و تابعی است و بعضی او را صحابی گفته اند.
ذکوان. [ ] ( اِخ ) ابن یامین التضیری صحابی است.