ذوش. ( ص ) شعوری گوید بمعنای بدطبع و تندخوست. حکیم فردوسی : بانگ کرده است ای بت سیمین ذوش هستم ترا که هستی ذوش. این کلمه از مجعولات شعوری است وشعر نیز از رودکی است و «کرده است » «کردمت » است و زوش با زاء اخت الراء است نه با ذال بمعنای تند و سخت طبع. ( فرهنگ اسدی ).
معنی کلمه ذوش در فرهنگ فارسی
بد طبع و تند خوست .
جملاتی از کاربرد کلمه ذوش
775-چون لفظ ذوش (چشيدن ) را براى تعقلات و لفظ شرب (نوشيدن ) را براىعشق و محبتى كه در جانشان نشسته استعاره آورد، لفظ حلاوت (شيرينى ) را ترشيحاستعاره اول قرار داد و آن را كنايه آورد از كمال لذتى كه از معرفت او مى يابند چنانكهخورنده شيرينى از آن شيرينى لذت مى برد، و لفظ كاءس رويه (جاممالامال و سيراب كننده ) را ترشيح استعاره دوم ساخت ، زيرا از كمالات شرب اين است كهاز جام مالامال باشد، يعنى بتواند سيراب كند؛ و اين را كنايه ساخت ازكمال معرفتشان نسبت به معرفت ديگران .