معنی کلمه ذائق در لغت نامه دهخدا
ذائق. [ ءِ ] ( اِخ ) شیخ محمد امین... افندی. از متأخرین شعرای عثمانی و از مشایخ طریقه مصریه. وفات او به اسلامبول در سال 1269 هَ. ق. بوده است. از اوست :
هوس عشق یار وار دلده
صید اولماز شکار وار دلده.
معرفت فكرى قنطره و پل و براى رسيدن به معرفت شهودى است و نظر فكرى محجوب به تقييد است و ذوق شهود اقتضا مى كند كه ذائق و چشنده درحال و جانش بدان متصف گردد به خلاف علم تصورى كه صرف اطلاع بر اشياء است لذاكسى كه علم به نفس و حقايق را از راه نظر فكرى طلب نمايد ورم كرده است و مى پنداردكه چاق شده است .