دولت موحدون

معنی کلمه دولت موحدون در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دولت موحدون که بر اساس دیدگاههای خاص توحیدی مؤسس این دولت، به این نام موسوم شده تحت تاثیر اندیشه مهدویت در سال ۵۱۵ هجری بنیان نهاده شد و توانست بیش از یک قرن بر غرب سرزمین های اسلامی حکومت کند.
بنیانگذار این دولت، "محمد بن عبدالله تومرت" در حدود ۴۷۵ در هرغه یکی از قبایل مصامده در منطقۀ سوسِ مغرب بدنیا آمد و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در زادگاهش در اوایل قرن ششم به قرطبه رفت، سپس طی سفری علمی به شرق اسلامی در سال ۵۱۰ هـ به مغرب باز می گردد و بساط موعظه و امر به معروف و نهی از منکر در می گستراند. در مراکش افکار و اندیشه های انقلابی اش تاب تحمل از مرابطون گرفت لذا او را به ترک مراکش واداشتند پس در سال ۵۱۴ به قبیله اش برگشته و با نقل روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) دربارۀ مهدی، مردم را به فراهم آوردن زمینۀ ظهورش تشویق می کرد، تا اینکه با افزایش شمار یاران و استحکام موقعیتش، خود را ملقب به مهدی معصوم کرده و در ماه رمضان ۵۱۵ هـ از مردم بیعت گرفت و دولت موحدون را بنیان نهاد.
← نامگذاری دولت
با مرگ ابن تومرت، "عبدالمؤمن بن علی" به عنوان خلیفۀ مهدی، جانشین او شد و توانست با فائق آمدن بر معضلات و مشکلات ناشی از تبعات منفی شکست از مرابطون، شهرهای تحت سلطۀ مرابطون را یکی پس از دیگری فتح کرده و با غلبه بر دولت های مرابطون، اندلس و بنی حماد قلمرو موحدان را تا مغرب اقصی و ادنی و بلاد افریقیه و بسیاری از بلاد افریقیه و بسیاری از بلاد اندلس توسعه دهد. با ادامه روند صعودی قدرت موحدین در زمان سه خلیفۀ بعدی – یوسف و یعقوب، پسران منصور و قسمت عمدۀ خلافت ناصر – دوران شکوفایی موحدین رقم خورد، دوره ای که از سال ۵۵۸ شروع و تا سال ۶۱۰ هـ ادامه یافت.از مهمترین ویژگی های این دوره توسعۀ عمران و رفاه مادی و خیزش فکری است. علوم در این عصر به مدد تشویق و صله های خلفا و نیز رقابت علمی شرق و غرب جهان اسلام از یک سو و بین اندلس و مغرب از سوی دیگر به سرعت شکوفا شده و دانشمندان بزرگی چون ابن عدی، ابن رشد، ابن میمون و... را به ثمر رساند. اقتصاد بواسطۀ برقراری امنیت در سراسر قلمرو زمینی و دریایی رونق گرفت و توسعه های عمرانی و صنعتی زیادی در جهت رفاه بیشتر مردم انجام شد که نماد برجستۀ این توسعه در عملیات آبرسانی به مزارع و شهرها و کاشی کاری ها و چراغ های دریایی نمود یافت.
دوران انحطاط و افول
این دولت قدرتمند با این سرزمین پهناور به جهت برخورداری از عناصر متعدد و قبایل ناهمگون پیوسته با مشکل شورش قبایل روبرو بود. در واقع می توان گفت که دوران ضعف و فروپاشی موحدون در سال ۶۰۳ با به قدرت رسیدن "ناصر" آغاز شد. ضعف در ادارۀ امور مرکزی و سپس شکست از مسیحیان اسپانیا در جنگ عقاب در سال ۶۰۹ به منزلۀ پایان همیشگی قدرت آنان در اندلس بود. مشکلات موحدون از سال ۶۲۰ به جهت ضعف خلفا و دخالت بزرگان در امور دولت و به دنبال آن تسلط شیوخ و وزیران که ضعف امور اداری و نظامی را موجب گردید و کارگزاران دولتی را به استبداد کشید شدت گرفت و سراسر قلمرو موحدون را غرق در فساد کرد، تا اینکه در سال ۶۲۷ افریقیه نیز از قلمرو حکومت موحدون جدا شد.از طرف دیگر درگیری والیان با خلفاء موحدین نیز به شدت بر وحدت موحدون ضربه زد. والیان ایالات مختلف که غالباً از بین سادات بنی عبدالمؤمن انتخاب می شدند در دورۀ شکوفایی، جهت متمرکز ساختن حکومت خانواده بنی عبدالمؤمن بسیار سودمند واقع شده و مانع نفوذ افسار گسیخته و خودآرائی شیوخ موحدین شده بودند در این زمان، خود مدعی خلافت شده و با خلیفه درگیر شدند.درگیری سادات بنی عبدالمؤمن بر سر حکومت این فرصت را برای مراکز قدرت به خصوص بزرگان موحدین فراهم آورد که در امور دولت نفوذ کنند. به دنبال آن شیوخ تسلط یافتند و وزیران چیره شدند و کارگزاران راه استبداد را در پیش گرفتند و در نتیجه سلطه اداری به ضعف گرائید، نظم ارتش مختل و ناوگان دریایی از بین رفت، شورش ها گسترش یافت و خلفا در مقابله با آن عاجز ماندند چه برسد به مقابله با نیروهای خارجی، حتی وضع تا آنجا پیش رفت که خلفا برای سرکوب آنان از مسیحیان کمک گرفتند. این امر علاوه بر ایجاد مشکلات داخلی، جدایی ایالات مختلف را باعث گردید تا اینکه سرانجام در حالیکه قلمروشان تنها به مغرب اقصی محدود شده بود توسط "بنی مدین" در سال ۶۶۷ از پا در آمدند.
نظام سیاسی و اداری
...

جملاتی از کاربرد کلمه دولت موحدون

سکونتگاه اولیه این طائفه در سرزمین حجاز و نجد، در اطراف مکه بوده‌است. اجداد بنی‌هلال از آغاز بادیه‌نشین بوده‌اند و به دامداری، پرورش اسب و کشاورزی اشتغال داشتند. آنان همواره به صورت گروهی در میان حجاز و نجد در کوچ بودند و شاید در کوچ‌های تابستانی و زمستانی خود و درپی خشکسالی‌های آنجا برای جستجوی چراگاه‌های مناسب و امرار معاش قبیلهٔ خود تا حوالی عراق و شام نیز می‌رفتند با ظهور اسلام به دین جدید گرویدند و به‌ویژه در منازعات سیاسی-مذهبی علیه حکومت‌های امویان و عباسیان مثل قیام عبدالله‌‌بن‌زبیر در دوره اموی و جنبش قرامطه در عهد عباسی شرکت داشتند. آنها پس از شکست قرامطه به‌دست خلیفه العزیز فاطمی (حکومت۳۶۵-۳۸۶ق) به مصر تبعید شدند و سپس خلیفه المستنصربالله فاطمی (حکومت۴۲۷-۴۸۷) برای رهایی از دردسرهای هلالیان در مصر، آنان را به افریقیه کوچاند. پس از یک دوره صدساله حکمرانی در آنجا، با ظهور دولت موحدون در مغرب‌ هلالیان به اطاعت آنها درآمدند.
در جهان اسلام حکومت مغرب اغلب در دست بربرها قرار داشت ولی زمانی که دولت موحدون جانشین دولت مرابطون شد، ابن تومرت در میدان مذهب و سیاست ظاهر گشت و در ۵۱۵ق/۱۱۲۱م دعوی مهدویت کرد.
با فروپاشی دولت موحدون در مغرب و اندلس، قلمرو وسیع آن‌ها بین چهار دولت بنی‌مرین، بنی‌عبدالواد، بنی‌حفص و بنی‌الاحمر تقسیم شد. مهم‌ترین این دولت‌ها توسط فرزندان عبدالواحد حفصی شکل گرفت که خود از اصحاب عشره، یاران خاص ابن تومرت، بود که نقش مهمی در برقراری دولت حفصی داشت و فرزندان او نیز از عناصر اصلی دولت صد ساله موحدون بودند که نبردهایی همچون نبرد ناواس دتلوسا، سرکوب شورش ابن‌غانیه و نبرد تاجرا شرکت جستند که این سبب شد که سلطان ناصر بن یعقوب موحدی، حکومت افریقیه را به تازگی به قلمرو موحدون پیوسته بود، به فرزندان ابوحفص واگذار کند که این خود سرآغاز استقلال این خاندان بربری پس از ضعف دولت موحدون شد. با تضعیف و سقوط موحدون، دولت حفصی که در افریقیه برپا شد و خود را جانشین خلافت موحدون می‌دانست، در سال ۱۲۳۰ میلادی توسط ابو زکریا عبدالواحد استقلال یافت. بعد از او پسرش ابوعبدالله محمد که بزرگ‌ترین امیر دولت حفصی بود، از امیر مکه لقب خلافتی المستنصربالله گرفت و همهٔ دولت‌های مغرب و اندلس و دولت ممالیک مصر و شام با او بیعت کردند که چهار دهه حکومت او از شکوفاترین دوره‌های آن منطقه از تمدن اسلامی بود.
ابن ارزق در تاریخ خود در ذیل سال‌های معاصر جنگ‌های صلیبی حوادث این جنگ‌ها را بررسی کرده و با شروع حکومت نجم‌الدین ایلغازی در میافارقین، تاریخ خود را به جنگ‌های صلیبی پیوند زده‌است، هرچند داده‌های تاریخی وی دربارهٔ جنگ‌های صلیبی به سرزمین‌های اسلامی بسیار کلی گزارش شده‌است اما آنچه که از گزارش‌های وی پیداست، منافع و توسعه‌طلبی حکمرانان مسلمان در این دوره پرمخاطره بر جنگ‌های صلیبی، ارجح است. وی بدون وابستگی به گروه یا فرد خاصی به بررسی حوادث مناطق مختلف از جمله حلد، دمشق، مصر و مغرب اسلامی دولت موحدون و گروه‌های مختلف چون ترکمانان که در این دوره به عنوان یکی از نیروهای فعال منطقه حضور داشتند و نیز اسماعیلیان پرداخته و به‌طور پراکنده حوادث این جنگ‌ها تا پیروزی صلاح‌الدین را مورد توجه قرار داده‌است. هرچند تاریخ‌نگاری وی توصیفی بوده و عاری از هرگونه نقد و بررسی است اما نثری روان دارد. یکی از نکات بارز در این کتاب، حساسیت مورخ نسبت به زلزله‌ها و ویرانی‌های حاصل از این حادثه است.
ابوعبداﷲ محمد بن عبداﷲ بن تومرت معروف به ابن تومرت (به انگلیسی: Amghar ibn Tumert) (متولد ۴۷۱ یا ۴۷۴ هجری / متوفی ۵۲۴ هجری)، فقیه اهل سنت و متکلم اشعری، مدعی مهدویت و امامت در مغرب اقصی و بنیان‌گذار سلسله موحدون در شمال آفریقا و اندلس که از نژاد بربر و قبیله مصامده بود. قیام او در اولین سال‌های قرن ۶ هجری رخ داد و منجر به تشکیل دولت موحدون گردید.