دلامس

معنی کلمه دلامس در لغت نامه دهخدا

دلامس. [ دُم ِ ] ( ع اِ ) بلا. ( منتهی الارب ). داهیه. ( اقرب الموارد ). || سخت تاریکی. ( منتهی الارب ). شدید الظلمة. ( اقرب الموارد ). دُلَمِس. رجوع به دلمس شود.

جملاتی از کاربرد کلمه دلامس

رهبران BSCP از جمله ای. فیلیپ راندولف، بنیانگذار و رئیس اول جنبش، و سی ال دلامس، معاون رئیس و دومین رئیس بودند. این جنبش ابتدا بر جنبش حقوق مدنی و در ادامه و پس از آن بر روی ریشه کن کردن جدایی سیاه‌پوستان در جنوب ایالات متحده آمریکا تمرکز کرد.