دغر

معنی کلمه دغر در لغت نامه دهخدا

دغر. [ دَ ] ( ع مص ) فشردن کسی را تاآنکه بمیرد. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || راندن. ( منتهی الارب ). دفع. ( اقرب الموارد ). || سپوختن در حلق و برداشتن زن کام کودک را به انگشت. ( از منتهی الارب ). سپوختن و ملاژه برداشتن. ( المصادر زوزنی ) ( از تاج المصادر بیهقی ). فشار دادن زن حلق کودک را با انگشت ، و آن بسبب این است که گاهی کودک را عذرة که دردی است در حلق بر اثر خون دست میدهد و زن انگشت خود را در داخل حلق او می کند و آن موضع را فشار میدهد، و در حدیث است : لاتعذبن أولادکن بالدغر. ( از اقرب الموارد ). || درآمیختن. ( از منتهی الارب ). مخلوط کردن. ( از اقرب الموارد ). || ناگوارد شدن غذای کودک. ( از منتهی الارب ). بد دادن زن به کودک غذا را. ( از اقرب الموارد ). || سیر نادادن شیر کودک را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || داخل شدن به خانه. ( از اقرب الموارد ). || روارو درآمدن درحرب جای. ( منتهی الارب ). دغری. و رجوع به دغری شود.
دغر. [ دَ غ َ ] ( ع مص ) بسودن سنگ به لب یا به دست. ( از منتهی الارب ). بوسیدن یا دست کشیدن. ( از اقرب الموارد ). || بدخویی. ( منتهی الارب ). بد شدن خلق و خوی. ( از اقرب الموارد ). || روارو درآمدن در حرب جای. ( از منتهی الارب ). حمله کردن بدون تثبت و دقت. ( از اقرب الموارد ).
دغر. [ دَ غ ِ ] ( ع ص ) آنکه ناگهان درآید و بدون درنگ زود برگردد. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به دَغَر شود.

جملاتی از کاربرد کلمه دغر

معین عبدالملک سعید (عربی: مَعِیِن عبد الملک سَعِیِد الصَّبْرِی؛ زاده ۱۹۷۶) سیاستمدار یمنی است که از ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۴، به عنوان نخست‌وزیر یمن خدمت کرد. او پیش از این، به عنوان وزیر فواید عامه در کابینه نخست‌وزیر، احمد عبید بن دغر، خدمت می‌کرد.
احمد عبید بن دغر (عربی: أحمد عبيد بن دغر؛ زادهٔ ۱۹۵۲ (۷۱–۷۲ سال)) سیاست‌مدار اهل یمن است.