دست گرداندن

معنی کلمه دست گرداندن در لغت نامه دهخدا

دست گرداندن. [ دَ گ َ دَ ] ( مص مرکب ) گرداندن و به دور درآوردن با دست. چرخاندن با دست. || با دست زیر و زبر کردن چنانکه برنج و گندم را پس از پاک کردن.

معنی کلمه دست گرداندن در فرهنگ فارسی

گرداندن و به دور در آوردن با دست

جملاتی از کاربرد کلمه دست گرداندن

برنامه دوم تعاونی ما عموما شامل تهیه بسته های لوازم تحصیلی و بهداشتی بود. دانش آموزان، هر یک تهیه یک بسته را که شامل حوله، صابون، مسواک، خمیر دندان، دفتر، مداد، خودکار و... بود به عهده می گرفتند. همه این مجموعه به یکی از مدارس دور افتاده برده می شد. منظور ما اجرای نقش یک سازمان خیریه نبود بلکه می خواستیم دانش آموزان ما یاد بگیرند آنچه دارند با دیگران تقسیم کنند و انتظار هیچگونه پاداشی هم نداشته باشند. البته گاه از یک روستا نامه ای همراه با گلدوزی کودکانه و کوچکی یا کاردستی ساده ای می رسید. مشاهدات این قطعات که در گنجه ای موزه مانند نگه داری می شد، لمس آنها و دست به دست گرداندن آنها برای دانش آموزان ما مفهوم خاصی داشت.