درنگ کننده

معنی کلمه درنگ کننده در لغت نامه دهخدا

درنگ کننده. [ دِ رَ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) تأخیر کننده. تأمل کننده. لابث ( دهار ). لَبِث. ( منتهی الارب ). معوِّق. ( منتهی الارب ). رجوع به درنگ کردن در تمام معانی شود.

معنی کلمه درنگ کننده در فرهنگ فارسی

تاخیر کننده تامل کننده لابث

جملاتی از کاربرد کلمه درنگ کننده

یک سیاستمدار برجسته جمهوری روم بود که در روم و در حدود ۲۸۰ قبل از میلاد به دنیا آمد و در همان شهر و به تاریخ ۲۰۳ قبل از میلاد درگذشت. ماکسیموس برای ۵ مرتبه به درجهٔ کنسولی روم نائل گردید (سال‌های ۲۳۳، ۲۲۸، ۲۱۵، ۲۱۴ و در نهایت ۲۰۹ قبل از میلاد)، وی همچنین دو مرتبه ــ در ۲۲۱ و مجدداً در ۲۱۷ پیش از میلاد ــ به منصب دیکتاتور دست‌یافت و همچنین در ۲۳۰ قبل از میلاد عهده‌دار منصب کنسور بود. ماکسیموس ملقب به کونکتاتور بود که در زبان لاتین به معنی معطل و درنگ کننده می‌باشد و انتساب این لقب به او به مناسبت راهبرد نظامی تاخیری‌اش در اعزام سربازان در طول دوران جنگ دوم کارتاژی بود، از این سردار برجسته رومی به عنوان پدر جنگ‌های چریکی هم یاد می‌شود چرا که مبدع تاکتیک حمله و هدف قرار دادن خطوط تدارکاتی دشمن در زمان نبرد بود که به نوبهٔ خودش در آن زمان ترفندی جدید و نوظهور بود.