دختر خواندگی

معنی کلمه دختر خواندگی در لغت نامه دهخدا

دخترخواندگی. [ دُ ت َ خوا / خا دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی دخترخوانده. رجوع به دخترخوانده شود.

معنی کلمه دختر خواندگی در فرهنگ فارسی

حالت و چگونگی دختر خوانده

جملاتی از کاربرد کلمه دختر خواندگی

این دختر، دختر واقعی «اوربان» نبود بلکه مسلمان زاده‌ای است که پدر و مادر خود را در حمله‌ای که مسیحیان به روستای آن‌ها کردند و آن‌ها را قتل عام نمودند از دست می‌دهد. «اوربان» نیز او را از بازار برده فروشان خریده و به دختر خواندگی قبول می‌کند.
پس از رسیدن به تاج و تخت، او تصمیم گرفت تا قدرت سلطنت را در بکجه یکپارچه و مستحکم کند. او قدرت اشراف را کاهش داد و سیستم حکومت های محلی با رؤسای منطقه ای منصوب شده توسط دربار را راه‌اندازی کرد. او با وی هونگران دختری که قبیله جین او را به دختر خواندگی گرفته بود و بویو وا دختر پادشاه گیه ازدواج کرد و الگوی ارثی پدر و پسری را برای جانشینی تاج و تخت ایجاد نمود و پایتخت را به هان‌سئونگ (جنوب شرقی سئول امروزی) منتقل کرد.