دحو
معنی کلمه دحو در فرهنگ فارسی
معنی کلمه دحو در دانشنامه اسلامی
تکرار در قرآن: ۱(بار)
«دَحْو» (بر وزن محو) به معنای گستردن است، بعضی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محل اصلیش تفسیر کرده اند، و چون این دو معنا لازم و ملزوم یکدیگرند به یک ریشه باز می گردد.
. طبرسی فرموده: دحئ و دحی هر دو به معنی بسط و گستردن است. در صحاح گستردن و غلطانیدن گفته است. قاموس و اقرب نیز گستردن و بزرگ شدن شکم و استرسال آن به به پائین و غلطاندن گفتهاند. راغب آن را به معنی از جای کندن میداند. در نهج البلاغه خطبه 70آمده «اَللّهُمَّ داحَیَ الْمَدْحُوّاتِ وَ داعِمَ الْمَسْمُوکاتِ» یعنی ای خدائیکه گسترنده گستره هائی و بر پا کننده بالا رفته هائی منظور از مسموکات آسمانهاست «رَفَعَ سَمْکَها فَسَوّیها»و اگر دحو به معنی غلطاندن باشد معنی آنست: خدائیکه غلطاننده غلطندهها هستی. و بالا برنده آسمانها میباشی و در خطبه 89 آمده «وَسَکَنَتِ الْاَرْضُ مَدْحُوَّةً فی لُجَّةِ تَیّارِهِ» زمین به حالت گسترده در دریائی موّاج و روان آرام گرفت. اگر مراد از دحو در آیه شریفه گسترش باشد معنی آن است که زمین را پس از آسمان بگسترد و اگر به معنی غلطاندن باشد مثل غلطاندن سنگ سنگریزه در این صورت با حرکت وضعی و انتقالی زمین تطبیق میشود یعنی: زمین را بعد از آسمان بگردش و چرخش در آورد . در کتاب آغاز و انجام جهان ص 39 با استفاده از معنائی که اقرب الموارد برای دحو کرده، میگوید زمین از پهلوی خورشید مانند شکمی کع بزرگ شود به پائین آویزان گردد بیرون امد و اندک بزرگ شد و از خورشید آویخته گردید و بالاخره از آن جدا و پرتاب شد و مانند سنگریزه ایکه از بالای کوه بغلطد با حرکت وضعب و انتقالی به چرخش در آمد(به احتضار). به نظر نگارنده، گستردن بهتر میآید رجوع شود به «سماء»
جملاتی از کاربرد کلمه دحو
سیدی دحو زائر (به عربی: سيدي دحو الزائر) یک شهرداری در الجزایر است که در استان سیدی بلعباس واقع شدهاست.