دحو

معنی کلمه دحو در لغت نامه دهخدا

دحو.[ دَح ْوْ ] ( ع مص ) گستردن. گسترانیدن. ( دهار ) ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). کشیدن و پهن کردن : دحوالارض ؛گستردن و فراخ گردانیدن زمین را خدا. || گستردن و برابر گردانیدن باران سنگریزه ها را. || آرمیدن و گردآمدن مرد با زن. || بزرگ شدن و فروهشته گردیدن شکم. ( منتهی الارب ). || یقال للاعب بالجوز. گوز در گو انداختن. ( المصادر زوزنی چ بینش ص 81 ). ابعدی المدی وادحه ، اری ارم الجوز. ( منتهی الارب ). || دست و پا اندازان رفتن اسب. ( منتهی الارب ). اندک دست و پا برداشتن اسب در رفتن. || یوم دحو الارض ؛ روز پهن شدن زمین از زیر خانه کعبه بر روی آب است و آن روز بیست وپنجم ( بیست وششم ) ماه ذی القعده است. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه دحو در فرهنگ فارسی

گستردن

معنی کلمه دحو در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی دَحَاهَا: آن را گسترد(ازکلمه دحو به معنای دحرجة یعنی غلتاندن است)
تکرار در قرآن: ۱(بار)
«دَحْو» (بر وزن محو) به معنای گستردن است، بعضی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محل اصلیش تفسیر کرده اند، و چون این دو معنا لازم و ملزوم یکدیگرند به یک ریشه باز می گردد.
. طبرسی فرموده: دحئ و دحی هر دو به معنی بسط و گستردن است. در صحاح گستردن و غلطانیدن گفته است. قاموس و اقرب نیز گستردن و بزرگ شدن شکم و استرسال آن به به پائین و غلطاندن گفته‏اند. راغب آن را به معنی از جای کندن می‏داند. در نهج البلاغه خطبه 70آمده «اَللّهُمَّ داحَیَ الْمَدْحُوّاتِ وَ داعِمَ الْمَسْمُوکاتِ» یعنی ای خدائیکه گسترنده گستره هائی و بر پا کننده بالا رفته هائی منظور از مسموکات آسمانهاست «رَفَعَ سَمْکَها فَسَوّیها»و اگر دحو به معنی غلطاندن باشد معنی آنست: خدائیکه غلطاننده غلطنده‏ها هستی. و بالا برنده آسمانها می‏باشی و در خطبه 89 آمده «وَسَکَنَتِ الْاَرْضُ مَدْحُوَّةً فی لُجَّةِ تَیّارِهِ» زمین به حالت گسترده در دریائی موّاج و روان آرام گرفت. اگر مراد از دحو در آیه شریفه گسترش باشد معنی آن است که زمین را پس از آسمان بگسترد و اگر به معنی غلطاندن باشد مثل غلطاندن سنگ سنگریزه در این صورت با حرکت وضعی و انتقالی زمین تطبیق می‏شود یعنی: زمین را بعد از آسمان بگردش و چرخش در آورد . در کتاب آغاز و انجام جهان ص 39 با استفاده از معنائی که اقرب الموارد برای دحو کرده، می‏گوید زمین از پهلوی خورشید مانند شکمی کع بزرگ شود به پائین آویزان گردد بیرون امد و اندک بزرگ شد و از خورشید آویخته گردید و بالاخره از آن جدا و پرتاب شد و مانند سنگریزه ایکه از بالای کوه بغلطد با حرکت وضعب و انتقالی به چرخش در آمد(به احتضار). به نظر نگارنده، گستردن بهتر می‏آید رجوع شود به «سماء»

جملاتی از کاربرد کلمه دحو

سیدی دحو زائر (به عربی: سيدي دحو الزائر) یک شهرداری در الجزایر است که در استان سیدی بلعباس واقع شده‌است.