دحمان

معنی کلمه دحمان در لغت نامه دهخدا

دحمان. [ دُ ]( اِخ ) عبدالرحمن بن عمرو ملقب به دحمان الاشقر از موالی لیث بن عبدمناة دانای به خنیاگری و از ظرفاء مغنیان مشهور عهد مهدی و هادی خلفاء عباسی است و در زمان هارون درگذشته است. از سعید خنیاگری آموخت و نبوغ یافت و به خلیفه مهدی پیوست. او را در اغانی آوازها است. مردی نیکوصلاح و بسیارنماز بود. از گفته های اوست : «از خنیاگری باطلی شبیه تر به حق ندیدم ». وفات وی به سال 165 هَ. ق. بوده است. ( اعلام زرکلی ج 2 ص 502 ). رجوع به عبدالرحمن ج 1 ص 308 و قاموس الاعلام ترکی شود.

جملاتی از کاربرد کلمه دحمان

دحمان دفنون (انگلیسی: Dahmane Defnoun؛ زادهٔ ۸ مهٔ ۱۹۳۶) بازیکن فوتبال اهل الجزایر بود.
الوناس بن دحمان (انگلیسی: Lounés Bendahmane؛ زادهٔ ۳ آوریل ۱۹۷۷) بازیکن فوتبال اهل الجزایر بود.
محمد دحمان (انگلیسی: Mohammed Dahman؛ زادهٔ ۸ مهٔ ۱۹۵۹) بازیکن فوتبال اهل سوریه است.