دحلان

معنی کلمه دحلان در لغت نامه دهخدا

دحلان. [ دُ ] ( ع اِ ) ددیست. ( منتهی الارب ). || ج ِ دحل. رجوع به دحل شود. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). یاقوت درمعجم البلدان دحائل را جمعالجمع و دحلان را جمع دانسته است. رجوع به دحل و دحائل شود. ( معجم البلدان ).
دحلان. [ ] ( اِخ ) احمدبن زینی مورخ و دانشمند مکی. در مکه بزاد و آنجا به فتوی و تدریس پرداخت و در مکه به سال 1304 هَ. ق. درگذشت. تصنیفاتی هم دارد. ( الاعلام زرکلی ج 1 ص 39 ).

جملاتی از کاربرد کلمه دحلان

او مخالفان سرسختی در فلسطین دارد، دشمنانی که او را حتی به ترور یاسر عرفات متهم می‌کنند. اعضای گردان‌های القسام پس از تصرف غزه در ژوئن ۲۰۰۷ مدعی شدند نامه‌ای از دحلان به شائول موفاز وزیر جنگ وقت اسرائیل (در تاریخ ۱۳ ژوئیه ۲۰۰۳) را یافته‌اند که در بخشی از آن آمده: «عرفات روزهای آخرش را می‌گذراند، اجازه دهید ما به شیوه خودمان کارش را تمام کنیم نه به شیوه شما.»
احمد دحلان مفتى مكه در اين كتاب به بخشى از عقايد وهابيه پرداخته شده است .
22 - (البنگالى ) مردى از اهالى بنگاله هند در مسجد الحرام ماه رجبسال (1203) هجرى دعوى مهدويت كرد و شريف مكه او رابقتل رسانيد؛ (بنوشته زين دحلان )
دحلان در اردوگاه آوارگان خان یونس به دنیا آمد. در سال ۱۹۸۱ شاخه جوانان فتح در غزه را تأسیس کرد، اما سال بعد دستگیر شد و پنج سال را در زندان اسرائیل به‌سر برد.
480- سيره سيد احمد زينى دحلان ، ج 1، ص 504 در حاشيه سيره حلبيه .
571- به نقل مكاتيب الرسول در سيره ذينى دحلان من محمدرسول الله آمده گرچه در كتب ديگر من محمدبن عبدالله است
دحلان طرفداران بسیاری نیز در فلسطین به‌ویژه غزه دارد. او وقتی در اکتبر ۲۰۰۵ پس از یک‌ماه غیبت از بلگراد به نوار غزه بازگشت، در زادگاهش خان یونس مانند یک قهرمان مورد استقبال قرار گرفت. او در آن هنگام برای درمان جابجایی یکی از دیسک‌های کمرش به اردن، اسرائیل و نهایتاً بلگراد رفته بود و آشوب‌هایی که در آن هنگام گریبان‌گیر نوار غزه شده بود به اعتقاد برخی فلسطینیان ناشی از عدم حضور او بود.
482- اين معنا را زينى دحلان در سيره خود، ج 1، ص 512 در حاشيه سيره حلبيه ازآنها نقل كرده است .
سیره: السیرة النبویة المعروفة بسیرة ابن هشام، سیرة النبویة دحلان، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد.
اين همان معنايى است كه سيد احمد زينى دحلان ؛ مفتى شافعى ، صريحاً آورده و از جمعىاز بزرگان عامّه نقل كرده است . آنجا كه در سيره خود راجع به ازدواج فاطمه و على -عليهما السّلام - سخن مى گويد.