داود میرزا

معنی کلمه داود میرزا در لغت نامه دهخدا

داودمیرزا. [ وو ] ( اِخ ) ( سلطان... ) فرزند بزرگ میرسیدمحمد ملقب به شاه سلیمان آنکه در 1162 هَ. ق. در مشهد ادعای سلطنت و جانشینی سلاطین صفوی و تاجگذاری کرد. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 47 شود.

معنی کلمه داود میرزا در فرهنگ فارسی

فرزند بزرگ میر سید ملقب به شاه سلیمان

جملاتی از کاربرد کلمه داود میرزا

پس از چندی عده‌ای از روحانیون یا امرای خراسان به اتفاق گروهی از امیر علم خان خزیمه، شاهرخ‌شاه را از سلطنت عزل، نابینا و زندانی کردند. آنها سپس میرزا سید محمدعلی حسینی مرعشی، نوهٔ دختری شاه سلیمان صفوی را که در عصر نادرشاه متولی آستان قدس رضوی بود، در ۵ صفر ۱۱۶۲ ه‍.ق به سلطنت رساندند. او پس از تاجگذاری به زیارت علی بن موسی الرضا از در رواق دارالحفاظ مشرف شده و ضریح مرصعی که نادرشاه برای مقبرهٔ خود در ایام سلطنتش ساخته بود، نیاز قبر رضا نمود و خود را شاه سلیمان دوم نامید و سلطان داود میرزا، پسر بزرگ خود را به نیابت تولیت آستان رضوی منصوب کرد؛ ولی این دولت مستعجل دیری نپایید که یوسف‌علی، پس از چهل روز در ۱۱ ربیع‌الثانی ۱۱۶۳ ه‍.ق بر شاه سلیمان شوریده و او را از سلطنت خلع کرده و چشمان او را کور کردند و برخلاف رسم دیرین که معمولاً به افراد نابینا و معلول اجازه سلطنت نمی‌داد، یوسف‌علی حقوق سلطنت را به شاهرخ‌شاه که چشمانش کور شده بود برگرداند و خود نیابت او را به عهده گرفت.