داهیانه

معنی کلمه داهیانه در لغت نامه دهخدا

داهیانه. [ ن َ / ن ِ ] ( ق مرکب ) بگونه داهیان. همچون داهیان. زیرکانه.

معنی کلمه داهیانه در فرهنگ فارسی

بگون. داهیان

جملاتی از کاربرد کلمه داهیانه

همچنین سیدمهدی شجاعی دربارهٔ این اثر عنوان کرد که این کتاب وقتی منتشر شد، احساس کردم که خیلی مظلوم واقع شده‌است. از نقدهای بی‌رحمانه‌ای که در جاهای مختلف نسبت به آن صورت می‌گرفت، از منظر انسانی یا اعتقادی دیدم که کار مستحق این همه توهین و فشار نیست. شنیدم که نویسندهٔ کتاب هم به‌خاطر مسائلی که برایش پیش آوردند، برای مدتی به بیمارستان راهی شده‌است. احساس کردم که تکلیف دارم به سهم خودم از نویسندهٔ اثر دفاع کنم و توجه مخاطب را به وجوه مثبت داستان‌ها جلب کنم. مضاف بر این‌که حرف کلی من در آن نوشته این بود که ما در کشور به‌شدت مشکل نقد داریم، یعنی کمبود نقد سالم، صحیح، داهیانه و منصفانه. این خیلی مشکل جدی است.
شاید این «عصر جدید» به این معناست که بله «تلویزیون» و برنامه‌سازان آن تحت تدابیر داهیانه مدیران آن می‌تواند از غرب تقلید کنند و تنها کافی است غربی بودن و چرخش الگویی پس پرده آن تقلید، در هیاهو گم شود؟ شاید در «عصر» این مدیران می‌شود ادعا کرد که ما هم در «جدید» بودن چیزی کمتر از دیگران نداریم چون شبیه به آن‌ها برنامه می‌سازیم و می‌توانیم با صرف هزینه‌های زیاد مدعی شویم با دستکاری در «جلافت» ها بدعتی جدید به نام «سرگرمی» اسلامی خلق کرده‌ایم؟!
این بخش از کار او واقعاً علمی، دقیق و داهیانه است و چنان است که جایی برای تردید و سؤال باقی نمی‌گذارد؛ ولی کار از آنجا عیب پیدا می‌کند که وی در صدد برمی آید ازهمین طریق به توضیح مسائلی بپردازد که جز با کمک گرفتن از علل «مادی- تاریخی» نمی‌توان آنها را توضیح داد.
میشل استروگف، قهرمان رمان، که فرمانده ارتباطات تزار است، مأمور می‌شود که پیام مهمی را به شهر دور افتاده ایرکوتسک در سیبری شرقی برساند؛ که برادر تزار برای بازرسی به آنجا رفته‌است. بر اثر تحریکات شخصی به نام ایوان اوگارف، افسر سابق گارد امپراتور که خلع درجه شده و در صدد انتقام‌جویی است، قبایل تاتار شورش کرده و پادگان ایرکوتسک را در معرض تهدید قرار داده‌اند. حوادث غیرعادی و فراز و نشیبهایی که میشل استروگف طی این سفر از میان دشتهای پهناور سیبری و در راه مبارزه با اوگارف با آنها مواجه می‌شود، موضوع صحنه‌های هیجان‌انگیز قرار می‌گیرد؛ از جمله صحنه‌ای که در آن قهرمان رمان به چنگ ایوان می‌افتد و چشمهایش را میل می‌کشند تا کور کنند ولی او خوشبختانه بینایی خود را حفظ می‌کند، و نیز صحنه پایان کار ایوان که برای پیشبرد نقشه‌هایش خود را پیک تزار جا می‌زند. سرتاسر ماجرا زیر سیطره شخصیت میشل، مظهر شجاعت و تهور و فداکاری مطلق قرار دارد. چیره‌دستی داهیانه داستان‌پردازان، تا پایان خوش ماجرا، خواننده را در اوج هیجان نگه می‌دارد و در عین حال، توصیف قدرتمندانه محیط نیمه وحشی دشتهای سیبری بر جذبه رمان می‌افزاید. ژول ورن با همکاری دنری نمایشنامه‌ای از این رمان تهیه کرد که در ۱۸۸۰ بر صحنه آمد.