خنجو

معنی کلمه خنجو در لغت نامه دهخدا

خنجو. [ خ ُ ] ( اِ ) نوعی از کرم است که به درخت آسیب فراوان می رساند و همواره بصورت دسته جمعی حرکت می کند. ( یادداشت بخط مؤلف ).

جملاتی از کاربرد کلمه خنجو

محدوده کمشک از شمال به گری رودخانه (کال و پس بند) و گردنه خنجو وزین الدینی و سپس بخش اشکنان شهرستان لامرد استان فارس، از جنوب به کوه دوک، از مغرب به کوه کمشک و از سمت مشرق به روستای گچویه و کنارسیاه محدود می‌گردد.
و پس از حسین عبدالکریم بعنوان کدخدای تل ملایی جدید بوده‌است و پس از خروج آشوری‌ها از خنجو و ورود آنها به تل ملایی، فریدون از تل ملایی هجرت می‌کند و کل تل ملایی تخلیه می‌گردد و کدخدای تل ملایی پس از فریدون مشهدی حمزه ابول آشوری می‌گردد.
حسین عبدالکریم پس از مرگ عبدالکریم زمان، به عنوان کدخدای تل ملایی قدیم منصوب می‌شود. مادر حسین عبدالکریم، خواهر عبدل حسین است. و عبدل حسین (پدر فریدون) دایی حسین عبدالکریم محسوب می‌شود.عبدل حسین در زمان حسین عبدالکریم از تل ملایی خارج می‌شود و در کَوری ساکن می‌شود و آشوری‌ها در خنجو ساکن بودند.