خضارم

معنی کلمه خضارم در لغت نامه دهخدا

خضارم. [ خ َ رِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ خضرم. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). رجوع به خضرم در این لغت نامه شود.
خضارم. [ خ ُ رِ ] ( ع ص ) مهتر و بردبار. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). رجوع به خضرم در این لغت نامه شود.
خضارم. [ خ َ رِ ] ( اِخ ) نام وادیی است در یمامه که جوالخضارم نیز می نامند. ( از معجم البلدان ).

جملاتی از کاربرد کلمه خضارم

شرح : خضارمه و خضارم : جمع خضرم بمعناى سرور و زياد بخشنده. و منتخب : اسم مفعول از باب افتعال بمعناى انتخاب و برگزيده شده . درمـجـلد هـفـتـم بـحـار ص 212 (388) روايـت مـفـصـلى از امـام هـشـتـم عـليـه السـلامنـقـل شـده كـه قسمتى از آن چنين است : امام از لوث گناهان پاكيزه و از عيوب بدنىمنزه ، و بعلم و دانش مشخص ، و بحلم و بردبارى آراسته ، و باعث نظام دين و عزت مسلمين، و بخشم آورنده منافقان ، و تباه و هلاك كننده كافران است .