خدوش. [ خ َ ] ( ع اِ ) مگس. ( از ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از معجم الوسیط ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از لسان العرب ) ( از قاموس ). || کیک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). برغوث. ( متن اللغة ) ( تاج العروس ) ( لسان العرب ) ( اقرب الموارد ). || شغال. ابن عرس. ( از معجم الوسیط ). شکال. خدوش. [ خ ُ ] ( ع اِ ) ج ِ خدش. ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از معجم الوسیط ) ( از تاج العروس ) ( از قاموس ) ( از لسان العرب ). رجوع به خدش شود.
جملاتی از کاربرد کلمه خدوش
خدوش كنند؛ گروهها را در مقابل هم قرار بدهند و با طرح شعارهاى پوچ و بى معنى ،انسانها را تقسيم كنند. اين ملت بايد زير پرچم اسلام ، ايران اسلامى و منافع عظيم ملىو وحدت ملى و يكپارچگى خود را حفظ كند و با توجه به اهداف و ارزشهاى اسلامى ، اينراه افتخارآميز را ادامه بدهد؛ دنيا و آخرت اين مردم اين گونه تاءمين خواهد شد.