خان ولی

معنی کلمه خان ولی در لغت نامه دهخدا

خان ولی. [ وَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر. واقع در 22 هزارگزی شمال خاوری اهر و 11 هزارگزی شوسه اهر کلیبر، ناحیه ای است کوهستانی و معتدل دارای 6 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک زبانند. این دهکده از چشمه سار مشروب میشود، محصولاتش غلات و راهش مالرو است. و قشلاق ایل چلیپانلو بدانجا میباشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

معنی کلمه خان ولی در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر .

جملاتی از کاربرد کلمه خان ولی

بخشی که در همدان ماندند به رهبری حسن بیگ شکر اوغلی (نبیره علی شکر بیگ بهارلو) ابتدا با آق‌قویون‌لوها توافق نمودند و حسن بیگ جزء رجال دربار آق‌قویون‌لو شد. در اوایل دوره صفویه و در زمان شاه اسماعیل با شکل‌گیری لشکر قزل‌باش بهارلوها هم به قزل‌باشان پیوستند. در زمان شاه عباس، خان ولی بیگ بهارلودر راس این ایل بود، شاه عباس در نظر داشت قدرت قزل‌باشان را کم کند، امرای قزل‌باش را حذف کند و لشکر شاه‌سون را جایگزین نماید. در این راستا بعضی از بزرگان ترکمان، تک‌لو و ذوالقدر که از قبل هم با شاه عباس هم‌راهی نداشتند را کشت، بعضی هم متفرق شدند. در این ماجرا بهارلو نیز لطمه خورد، خان ولی بیگ کشته شد و حسن بیگ شکراوغلی (دوم) که از بزرگان بهارلو و ترکمان محسوب می‌شد به هند مهاجرت کرد. ایل بهارلو در آذربایجان متوقف شد و بزرگان شام‌لو بر بهارلو حاکم شدند و بهارلو جزئی از شام‌لو گردید.[نیازمند منبع]