خاموشیدن

معنی کلمه خاموشیدن در لغت نامه دهخدا

خاموشیدن. [ دَ ] ( مص ) ساکت شدن. ( آنندراج ) ( فرهنگ شعوری ج 1 ص 374 ) ( ناظم الاطباء ). || شرمگین بودن. || پرچین شدن. || مانده و خسته شدن. || تسلی دادن. ( ناظم الاطباء ).

جملاتی از کاربرد کلمه خاموشیدن

برای خاموشیدن آن می‌توان از آب به گونه افشانه، CO۲، پودر شیمیایی یا کف بهره‌گیری نمود. باید نگریست که به هنگام آتش سوزی می‌شود پراکسیدهای آلی قابل انفجار پایه ریزی شوند. به هنگام عملیات اطفاء باید از عینکهای نگهبان و ماسک بهره‌ گرفت.