خاطرداشت

معنی کلمه خاطرداشت در لغت نامه دهخدا

خاطرداشت. [ طِ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) مراعات. جانبداری. طرفداری. علاقه. میل : بنا بر خاطرداشت گذاشته لشکریان هر بی اعتدالی که می کردند متعرض نمیشد. ( تاریخ گلستانه ).

معنی کلمه خاطرداشت در فرهنگ عمید

۱. جانب داری، طرف داری.
۲. مراعات.

معنی کلمه خاطرداشت در فرهنگ فارسی

مراعات جانبداری

جملاتی از کاربرد کلمه خاطرداشت

ارتباط مسيحيت با بت پرستى به اندازه اى زياد است كه اگر اصولا يك هسته مسيحيتيهودى الاصل نيز در كار باشد، مسيحيت كنونى از آن بهره اندكى دارد. بايد به خاطرداشت كه پس از عيسى به ندرت به او معلم گفته شد. وى مسيح و نجات دهنده وخداوندگار مسيحيان شده بود.(49)