حملیه

معنی کلمه حملیه در لغت نامه دهخدا

( حملیة ) حملیة. [ ح َ لی ی َ ] ( ص نسبی ) تأنیث حملی. قضیه حملیه. رجوع به حملی و رجوع به قضیه شود.

معنی کلمه حملیه در فرهنگ فارسی

( صفت ) مونث حملی : قضی. حملیه .

جملاتی از کاربرد کلمه حملیه

مؤلف، می‌گوید: اگر قضیه حملیه و موضوعش، شی ء جزئی باشد، قضیه مخصوصه خواهد بود، چه سالبه باشد و چه موجبه و اگر موضوعش، کلی باشد، بدون آنکه کمیت این حکم معلوم شود (کلیه یا جزئیه بودنش) قضیه مهمله خواهد بود، نهایتاً اگر موضوع قضیه حملیه، کلی باشد و قدر حکم و کمیت موضوع مبین باشد، قضیه محصوره خواهد بود.
شیخ الرئیس، در مورد قضایای شرطیه به‌طور مبسوطی به تألیف آن‌ها و احکام جملات شرطیه متصله و منفصله پرداخته است کما اینکه در مورد قضایای حملیه نیز توضیحاتی داده.
پس در معیار صدق قضایا بر اساس نظریه مطابقت «صدق» به معنای «این همانی گزاره با حقیقت» تفسیر می­شود، در پس این دیدگاه این پرسش مطرح می­شود که نحوه صدق قضایای گوناگون با حقیقت چگونه است؟ پاسخ به این پرسش پیرامون قضایای حملیه خارجیه، چندان دشوار نیست، امّا پیرامون  گزاره­های حقیقیه و شرطیه متصله و منفصله این تبیین با دشواری مواجه می­شود هرچند در بعضی از قضایای حملیه خارجیه هم این دشواری محسوس است. مانند تحلیل چگونگی صدق قضایای تاریخی به صورت قضایای کلی بر اساس حکایت از حوادث گذشته شکل گرفته­اند. همین دشواری در تبیین «نظریه مطابقت» در قضایای مختلف سبب شد تا گروهی تعریف «صدق»، را با چالش مواجه نمایند حال آنکه اشکال اساسی از عدم تبیین درست مساله «نفس‌الامر» بوده است نه ناتوانی نظریه مذکور در تبیین رابطه صدق و کذب انواع قضای.